تاریخ هرات فامی و تاریخنامۀ هراتِ سیفی هروی

: فرهنگ آثار ايراني ـ اسلامي (معرفي آثار مكتوب از روزگار كهن تا عصر حاضر)، به سرپرستي احمد سميعي (گيلاني)، جلد دوم، سروش، تهران،.1388
تاریخ هرات، کهن­ترین کتاب باقی مانده دربارۀ شهر هرات، نوشتۀ ابونصر(ابوالنظر)ثقة الدّین عبدالرحمن بن عبدالجبار بن عثمان بن منصور فامی هروی(472-546 ه.ق)، مورخ، محدث و عالم هروی. سیفی هروی در تاریخ­نامۀ هرات، عنوان کتاب فامی را نیز تاریخ­نامۀ هرات آورده است، اما از آنجایی که منابع کهن از جمله طبقات الشافعیة الکبری از سبکی، معجم الادباء یاقوت حموی و الوافی بالوفیات صفدی همه جا عنوان تاریخ هرات را برای کتاب فامی ذکر کرده­اند، همین عنوان درست است. چنانچه از منقولات مؤلفان آثار ذکر شده از تاریخ هرات فامی به­خوبی پیداست، اصل این کتاب به عربی بوده ، ولی به­تازگی با کشف و انتشار بخشهایی از ترجمۀ فارسی آن ، دست کم محتوای بابهایی از آن آشکار شده است.
تاریخ دقیق تألیف کتاب دقیقاً دانسته نیست، اما از آنجایی که مؤلّف در باب پنجم (« در حادثه­های نادر که به هرات بوده است») به سال 521 ه.ق اشاره می­کند(ص125) و در جای دیگر ضمن ذکر نام سلطان سنجر سلجوقی(511-552 ه.ق) دوام عمر او را طلب می­کند(ص133)، او کتابش را باید در خلال نیمۀ نخست سدۀ ششم هجری و میان سالهای 521 ه.ق و 552 ه.ق(سال درگذشت سنجر یا دقیق­تر سال 472 ه.ق، سال درگذشت فامی)) نوشته باشد. در این نسخه نه نام مؤلّف آمده است و نه نام مترجم، ولی کوشندگان چاپ عکسی نسخه در مقدّمه­ای عالمانه، دلایل و شواهد قانع­کننده­ای بر این معنی عرضه کرده­اند که مؤلّف و مترجم نسخه به­راستی عبدالرحمن فامی است. بر اساس تصریحات و ارجاعات منابع در سدۀ ششم هجری به­جز فامی، دو هروی دیگر صاحب تاریخ هرات معرفی شده­اند: یکی شیخ شهاب­الدین عبدالله فامی و دیگری ابوروح هروی. بر اساس گزارش سیفی هروی در تاریخ­نامۀ هرات(ص177) و خواندمیر در حبیب السیر(ج3، ص367-368)، عبدالله فامی مدّاح عزّالدّین عمر مرغنی از بزرگان هرات در ایّام امارت سلطان غیاث الدّین غوری در نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری پس از انقضای دوران سلطنت سنجر سلجوفی بوده، و از این رو نمی­تواند مؤلّف اثر مورد نظر باشد. از سوی دیگر مقایسۀ بخشهایی از تاریخ­نامۀ هرات سیفی هروی و روضات الجنات فی اوصاف مدینة الهرات اسفزاری که اوّلی بدون ذکر نام عبدالرحمن فامی و دومی با ذکر نام او از تاریخ هرات برگرفته­اند، با نسخۀ مورد نظر، همانندی چشمگیری بین آنها به چشم می­خورد. از این رو مؤلف این کتاب کسی غیر از عبدالرحمن فامی نمی­تواند باشد. با توجّه به آنکه هم منابع عربی و هم منابع فارسی هر دو به تاریخ هرات فامی استناد کرده­اند، احتمال می­رود که فامی اثر حاضر را جداگانه به هر دو زبان عربی و فارسی به رشتۀ تحریر درآورده باشد. وجود اشعار عربی که ترجمۀ منظوم فارسی آن نیز به دست داده شده است، ملاحظۀ برخی تأثیرات نثر عربی در متن و نیز وجود اعلام معرّب می­تواند مؤید این مطلب باشد. مؤلّف در چندین موضع مطالبی را عیناً و بی­واسطه بر اساس دیده­ها و شنیده­های خود بیان می­کند. در صورتی که اگر این اثر ، ترجمۀ شخصی غیر از مؤلّف می­بود، مترجم باید بر حسب عادت و سنّت قدما، این قبیل مطالب را از قول مصنّف یا صاحب کتاب بیان می­کرد.
نسخۀ بازمانده از کتاب از مطالب باقی­مانده از باب چهارم شامل شرح زمامداران خراسان از خاندان مهلب پسر ابوصفره و دیگر زمامداران اموی در خراسان تا روزگار سلطنت محمود غزنوی(درگذشت: 421 ه.ق) آغاز می­شود. از این رو باب چهارم کتاب را می­توان باب ذکر احوال حکّام و والیان خراسان و شهر هرات نامید. در این باب حکمرانان خراسان اعم از والیان اموی و عباسی، امرای طاهری، لیثی(صفّاری)، سامانی، سیمجوری و محمودی(غزنوی) به ترتیب حوادث عمدۀ امارت ایشان ذکر شده است. باب پنجم « در حادثه­های نادر که به هرات بوده است» و باب ششم «در ذکر شرف و فضیلت هرات» نام دارند. نسخۀ بازمانده از کتاب در باب ششم در میانۀ توصیف حکایتی از حصار شمیران هرات در دوران زمامداری فضل بن یحیی برمکی بر خراسان به عهد هارون الرشید عباسی(درگذشت: 193 ه.ق) به پایان می­رسد. با توجّه به تصریح مؤلف در صفحات 43 و 67 که طی آنها به ترتیب وعدۀ ذکر احوال و اخبار طاهریان و الیاس بن سامان خداه را داده و آنها را به باب بیوتات و یا خاندانها محول کرده است، معلوم است که کتاب افزون بر باب چهارم که به توصیف زمامداران خراسان اختصاص داشته، احتمالاً دارای باب مستقل دیگری نیز در شرح احوال خاندانهای بزرگ و رجال آنها در هرات بوده است.
با مقایسۀ بابهای موجود این نسخه با دیگر تواریخ هرات از جمله روضات الجنّات اسفزاری، می­توان حدس زد که اسباب و عوامل بنای شهر هرات، توصیف محلّات شهر و نیز قصبات و قرای تابعۀ آن از دیگر بابهای این کتاب بوده است. همچنین با توجّه به استناد تذکره­ها و کتابهای وفیات چون تاریخ الاسلام ذهبی و طبقات الشافعیّۀ سبکی در شرح احوال بزرگان هرات به تاریخ هرات، بسیار منطقی می­نماید که بابها یا طبقاتی از کتاب به ذکر اخبار علمای هرات اختصاص داشته است.
ذهبی در دو کتاب خود تذکرة الحفاظ و تاریخ الاسلام می­نویسد که کتاب تاریخ هرات فامی کوچک بوده و چندان مفصل نبوده (له تاریخ صغیر) و ترجمۀ موجود فارسی نیز این خبر را تأیید می­کند.
فامی برخی منابع مورد استفادۀ خود را نام می­برد که از آن جمله­اند: تاریخ ولاة خراسان، از سلّامی، اغانی از ابوالفرج اصفهانی، تاریخ نیشابور از حاکم نیشابوری، کتاب الرؤسا والاجله، از ابوالحسین بن فارس و کتابی با عنوان ذکر مفاخر خراسان که فامی خود می­گوید مؤلّف آن معلوم نیست. اما او نام هیچ یک از کتابهایی که پیش از او در تاریخ هرات نوشته شده­اند، به ویژه تاریخ هرات نوشتۀ ابی اسحاق احمد بن محمد به یاسین الحدّاد را ذکر نکرده است، ولی ما نمی­دانیم از آنها استفاده کرده است یا نه. نویسنده همچنین در خلال نقل اخبار، اشعاری را به عربی از گویندگان مختلف که غالب آنان چندان آوازه­ای ندارند نقل کرده و در زیر آن ترجمۀ فارسی منظوم آنها را نیز ( نزدیک به 100 بیت را شامل می­شود)،آورده که در برخی مواضع به لحاظ شعری استوار نیز هست(مثلاً بنگرید به ص51). چنانکه گفته شد به احتمال فراوان مترجم فارسی کتاب و طبعاً گویندۀ شعرهای فارسی کسی جز فامی نیست و اشعار عربی منقول از او در کتاب الوافی بالوفیات از صفدی، گواه آن است که فامی در سرودن شعر نیز دست داشته است. در یک جا بیتهایی(سه بیت) را به فارسی نقل می­کند که به دستور یعقوب لیث صفّاری بر روی گور او نوشته­اند(ص53). این بیتها از جمله کهنترین نمونه­های شعر فارسی در قرن سوم هجری است که فقط در این کتاب باقی مانده است.
کتاب تاریخ هرات فامی به­ویژه از این نظر اهمیّت شایانی دارد که در آن اخبار و آگاهیهایی مهمّی دیده می­شود که برخی از آنها بر اساس دیده­ها یا شنیده­های نویسنده است یا از منابعی برگرفته شده که امروزه به دست ما نرسیده است. مثلاًاخبار مربوط به احمد بن عبدالله خُجُستانی(ص54،65،117) و دو روایت مربوط به ابوالعبّاس اسفراینی نخستین وزیر محمود غزنوی(ص114،115،124)در منابع دیگر نیست. همچنین تاریخ دقیق قتل ابونصر کاشی، وزیر سلاجقه را که در منابع دیگر به اختلاف آمده است، از شاهد عینی نقل کرده است(سه­شنبه 29 صفر 521). از دیگر مطالب دست اول کتاب عبارت است از اطلاعات مربوط به خاندان سیمجوریان به ویژه ابوالحسن سیمجور، خراب کردن آتشگاه تیزان در هرات و تبدیل آن به مسجد، متن نامه­ای از عبدالملک بن نوح سامانی به ابوعلی صغانی، نفوذ اسماعیلیان در هرات و مطالب بسیاری دیگر.
این کتاب به لحاظ نثر فارسی نیز اهمیّت شایانی دارد و مانند دیگر متون منثور اوایل سدۀ ششم هجری ساده و روان بدون تکلّف و زیباست. در این کتاب پاره­ای ویژگی­های کهن نثر فارسی حفظ شده و همین گویای آن است که این کتاب به راستی یادگار ارزشمند قرن ششم هجری است. برخی واژه­ها و ساخت­های کهن زبان فارسی که در این کتاب به کار رفته، عبارت است از: دستوری یافتن، درباقی کردن، بشکناد، دربندان،عبره کردن،گوش­وانان(مراقبان)، بیخ­آور(صفت درخت)، گداشتن و گدشتن(گذاشتن و گذشتن)، دیر برداشتن(طول کشیدن)، دربستن، به جای کسی انعام فرمودن(در حقِّ کسی انعام کردن)، سگالیدن،طرح کردن(جدا کردن)، کاهل(دوش)، رفع کردن(عرضه کردن)، سنگین(سنگی)، اومید، زیراک(زیرا که)، مخاشنت(درگیری،گویا واژۀ رایج در شرق ایران بوده است)، بیشتری(بیشترِ، ی به جای کسرۀ اضافه که بازماندۀ ī پهلوی است، در برخی متون کهن فارسی به کار رفته است)، یکتا(در «یکتا نان»)، باطل کردن(کشتن)، نواسگان(نوادگان). همچنین این کتاب در بارۀ مکانهای جغرافیایی هرات آگاهیهایی به دست می­دهد که در منابع دیگر نمی­توان یافت یا اینکه منابع دیگر این آگاهی­ها را از کتاب مورد نظر گرفته­اند. از آن جمله­اند: زاغول، بویاباد(بوی­آباد)، کروخ، فرهادجرد، بلدی­داور(زمین­داور)،خاکستر، درواز، پروانه(شاید پروان کنونی)،گازیارگاه،رخشاباد، کریجرد، تیزان مالین،دزق ماجله، بازار جمله­فروشان، قلعۀ شمیران.
نسخۀ منحصر به فرد کتاب تاریخ هرات در اختیار دکتر محمد حسن میرحسینی است و چاپ عکسی(نسخه­برگردان) کتاب به کوشش محمد حسن میرحسینی و محمد رضا ابوئی مهریزی و با پیشگفتاری از ایرج افشار از سوی مرکز پژوهشی میراث مکتوب در تهراندر 1387 منتشر شده است.
..................................................................................................................
تاریخنامۀ هرات سیفی هروی
ابوالفضل خطیبی

فرهنگ آثار ايراني ـ اسلامي (معرفي آثار مكتوب از روزگار كهن تا عصر حاضر)، به سرپرستي احمد سميعي (گيلاني)، جلد دوم، سروش، تهران، 1388
تاریخ­نامة هرات، کتابی دربارة تاریخ هرات از آغاز لشکرکشی مغولان تا سال 721 هجری قمری، تألیف سیف بن محمد بن یعقوب سیفی هروی، مورخ ادیب و شاعر دربار ال کرت در هرات در قرن هفتم و هشتم هجری(681-پس از 721ه.ق). مؤلف به عنوان کتاب خود تصریح نکرده است، ولی در تقدیم­نامة کتاب، در سه جا آن را تاریخ­نامه نام نهاده است و در یک جا می­نویسد:« تاریخ شهر هرات را ... نوشتم». از این رو عنوان تاریخ­نامة هرات برای کتاب درست می­نماید. گو اینکه مورخان پس از سیفی هروی نیز هیچ­یک از این عنوان سخنی نگفته­اند. مثلاً معین­الدین زمچی اسفزاری که در کتاب خود روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات از کتاب سیفی فراوان بهره برده، از کتاب او با عنوان تاریخ ملوک کرت یا حافظ ابرو از آن با عنوان تاریخ ملوک هرات یاد کرده اند. سیفی در همانجا دربارة سبب تألیف کتاب می­نویسد که او کتابی با عنوان مجموعة غیاثی تألیف می­کند وبرای تقدیم به فرمانروای آل کرت، ملک­غیاث الدین ابوالفتح به دربار او می­رود. غیاث الدین بدین دلیل که هرات به­رغم اهمیت فراوان در میان شهرهای خراسان تارخ ویژة خود را ندارد و نیز بدان سبب که در میان مردمِ عوام داستانهای بی­اساسی دربارة هرات رواج یافته و حکمرانان بین­النهرین و نواحی دیگر از این شهر تصوّرات درستی ندارند، به سیفی هروی فرمان می­دهد که تاریخ هرات را از آغاز لشکرکشی مغولان تا آن زمان با رعایت دقت و امانت بنویسد و آن را به آیات و احادث و امثال و اشعار پارسی و تازی بیاراید. پس، سیفی تارخ هرات را از سال 618 تا 721 ه.ق می­نویسد و آن را به غیاث­الدین کرت تقدیم می­کند. مؤلف در پایان تقدیم­نامة کتاب می­نویسد: « این تاریخ­نامه را بر چهارصد ذکر(باب) ختم کردم». ولی آنچه از کتاب او باقی مانده، صد و سی هشت ذکر بیشتر نیست. به همین دلیل برخی محققین بر آن­اند که سیفی بقیة کتاب را اصلاً ننوشته و فقط همین بخش را به امیر کرت تقدیم کرده است. حتی معین­الدین زمچی اسفزاری که در سال 895ه.ق کتاب خود را می­نوشته، می­گوید از جلد دوم کتاب سیفی هیچ اثر و نشانه­ای نیافته است. محمد زبیر صدیقی، مصحح تاریخ­نامة هرات در مقدمة خود بر این کتاب، بر اساس فعل ماضی «ختم کردم» در عبارت سیفی و اینکه مقدمه پس از اتمام کتاب نوشته می­شود، می­نویسد: «از روی یقین نمی­توان گفت که سیفی مجلد دوم را ننوشته است». اما در پایان تقدیم­نامة کتاب، پس از جملة «ختم کردم»، عبارتی دعایی به عربی آمده که نشان می­دهد مؤلف به احتمال قریب به یقین جلد دوم را تألیف نکرده بوده و فقط وعدة تألیف آن را داده بوده است. او می­نویسد:« والله المعین علی اِتمامه و الموفِّق بِحُسن نظامه(خداوند یاری دهاد به اتمام کتاب و توفیق دهاد به نیکو آراستن آن!» از این عبارت به خوبی پیداست که سیفیتقدیم­نامه را پس از اتمام بخش اول کتاب نوشته و بخش دوم کتاب را ننوشته بوده است. چنانکه در پایان کتاب و در پایان گزارش سال 721ه.ق نیز می­نویسد:« تمام شد دفتر اول....امید واثق است به کرم ملک غیاث الدین که من بنده را به نظر عنایت منظور دارد تا به اندک روزگاری دفتر ثانی را در کتابت آرم». ولی هرگز توفیق تألیف بخش دوم را نیافته است. همچنین از عدد سرراست «چهارصد ذکر» برمی­آید که حتی عناوین فصول صد و سی و نه به بعد را نیز در ذهن خود مشخص نکرده بوده است. از آنجا که مؤلف خود می­نویسد، کتابش را به مدت دو سال و نیم نوشته است(ص436)، آغاز تألیف آن را باید در 718 یا 719 ه.ق دانست و نیز به سبب آنکه ممدوح خود را با لقب حاجی ستوده(ص786) و غیاث الدین در سال 721 حج گذارده، به نظر می­رسد که سیفی در همین سال پس از اتمام کتاب به فرمان ممدوح، آن را بدو تقدیم کرده باشد.مؤلف در ذکر اول با عنوان «در بیان آنکه شهر هرات را که ساخته است»، هشت روایت مختلف را در بارة چگونگی بنا نهادن این شهر و عمارت آن به دست شخصیتهای اسطوره­ای چون طهمورث و اسکندر و ذوالقرنین وسیاوش بر اساس کتاب تاریخ­نامة هرات، تألیف ثقه الدین عبدالرحمن عبدالجبّار فامی در قرن ششم هجری، آورده و به شرح آنها پرداخته است. همچنین در پایان، هشتمین روایت را با واسطة ناصرالدین چشتی از کتابی که «تاریخی از تواریخ خراسان» نامیده شده، نقل کرده است. در ذکر دوم، متن عربی و ترجمة احادیثی از حضرت محمد(ص) دربارة هرات و امتیازات آن با ذکر سلسله راویان آنها نقل شده است.از ذکر سوم با عنوان «در آمدن شاهزاده تولی­خان بن چنگیزخان به خرابی خراسان» تاریخ هرات از سال 618ه.ق آغاز می­شود. نویسنده در تقدیم­نامه می­نویسد، از آنجا که شهر هرات شانزده سال خراب بود و حاکمی به عمارت و امارت آن نیامد، از سال 634ه.ق شرح رویدادها را به ترتیب سالشمار آورده است.مؤلف دربارة رویدادهای هرات که پیش از زمان اوست از کتابهای معتبری چون تاریخ جهانگشای جوینی، طبقات ناصری منهاج سراج جوزجانی(نویسنده همه جا او را سراج منهاج نامیده است)، تاریخ غازانی رشیدالدین فضل­الله و نیز سه کتاب دیگر با عناوین تاریخ علایی،تاریخ خراسان و اخلاق خانی استفاده کرده است. استفادة سیفی از این منابع، به اقتباس صرف محدود نمی­شود، بلکه گاهی او روایات مختلف را با یکدیگر مقابله می­کند و مثلاً پس از ذکر جملة «اصلح آن است»، روایت درست­تر را گوشزد می­کند. سیفی گاهی نام منابع خود را به دست نمی-دهد و نقل مطالب منابع خود را با جمله­هایی چون راوی چنین گفت یا تقریر کرد، یا چنین شنودم از راویان یا ثقات روات آغاز می­کند. دربارة تاریخ امرای آل کرت که از سال 643ه.ق بر هرات فرمان راندند، مهمترین منبع سیفی، مثنوی کرت­نامة ربیعی پوشنجی بوده که به پیروی از شاهنامه سروده شده، ولی امروزه به دست ما نرسیده است. سیفی در این بخش از کتابش، از این مثنوی فراوان سود جسته و بیتهای بسیاری از آن نقل کرده است. تا آنجا که می­توان گفت، کتاب سیفی یگانه منبع ما دربارة ربیعی و مثنوی اوست.از مهمترین امتیازات کتاب سیفی هروی این است که او در شرح رویدادهای معاصر خود از اسناد دولتی که با مساعدت ملک غیاث­الدین در اختیارش گذاشتند، بهره­مند شده است. او در بسیاری جاها از برخی نامه­ها یا فرمانها یا قراردادها یاد می­کند و گاهی عین متن آنها را نیز می­آورد. سیفی خود اعتراف می کند که اگر وزیر دولت، خواجه شهاب، پسر وزیر بزرگ، عزیزالدین شهاب سق با او همراهی نمی­کرد، حاصل کار رضات­بخش نمی­بود و گویا از طریق همو به اسناد دولتی دسترسی یافته است. همچنین بسیاری از رویدادها را خود مشاهده کرده یا از شاهدان مورد اعتماد خود شنیده است.سیفی مطالب کتاب خود را فقط به شرح رویدادهای مربوط به امرای هرات محدود نکرده، بلکه به ویژگیهای اخلاقی حکمرانان و وزرا و دیوانیان و نیز به وضعیّت فرهنگی هرات و هنر و معماری این شهر در دوران آنان نیز توجه نشان داده است. گاهی بر رفتار برخی امرا خرده می­گیرد. مثلاً دربارة ملک فخرالدین پدر ممدوح خود می­نویسد که او مردم را از خوشگذرانی و می­خوارگی منع می­کرد، ولی خود «هرشب آواز چنگ و نغمة عود شنیدی و شراب صافی نوشیدی»(ص442). مؤلف همچنین آبادی­های هرات در دوران ملک فخرالدین و ملک غیاث­الدین را به­تفصیل شرح داده است.تاریخ­نامة هرات – گذشته از بخش کوچکی از تاریخ هراتِ فامی که به­تازگی کشف و منتشر شده­است- کهنترین اثرِ باقی­مانده دربارة هرات محسوب می­شود و نیز مهمترین منبع مورخان و جغرافی­نگاران بعدی دربارة تاریخ و جغرافیای این شهر. پس از سیفی، حافظ ابرو در ذیل جامع التوارخ و جغرافیای خود و به­ویژه معین­الدین زمچی در روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، کمال­الدین عبدالرزاق سمرقندی در مطلع السعدین و میرخواند در روضه الصفا و خواندمیر در حبیب السیر بی­واسطه یا باواسطه و با ذکر کتاب سیفی یا بی­ذکر آن از این کتاب استفاده کرده­اند.سیفی در سراسر کتاب به مناسبتهای مختلف ابیات و قطعات بسیاری به عربی و فارسی از شاعران و گویندگان مشهور و محلی خراسان نقل کرده است. در مورد ابیات و قطعات عربی، ترجمة فارسی روانی نیز از آنها به دست داده است. برخی از این شاعران عبارتند از فردوسی، خاقانی، انوری، سعدی، اسدی طوسی، لبیبی، اوحدی مراغی، مسعود سعد، ادیب صابر، امیرمعزّی، سید حسن غزنوی و نیز برخی شاعران معاصر خود چون بدیعی ترکوی، سعدالدین غوری و ربیعی پوشنجی. برخی از شاعران عربی­گوی عبارتند از: ابیوردی، ابونواس، بُحتری و ابوالفتح بستی. گذشته از اینها مؤلف ابیاتی نیز از مثنوی سام­نامة خود که شرح دلاوریهای محمد بن سام، سردار معروف ملک فخرالدین بوده و امروزه باقی نمانده، نقل کرده است. این کتاب منبع ارزشمندی نیز دربارة شرح احوال برخی شعرا و علمای هرات در عصر مؤلف، از جمله ربیعی پوشنجی و وجیه­الدین نسفی و قطب­الدین چشتی و جز آنها است که در منابع دیگر نمی­توان یافت. تاریخ­نامة هرات از نظر زبان و ادب فارسی در قرن هشتم هجری در هرات و خراسان اهمیت به­سزایی دارد و نمونه­ای است از نثر منشیانه که در آن دوران رواج داشته است. ولی سیفی برخلاف نویسندگانی چون وصّاف الحضره مؤلف تاریخ وصّاف در انشاپردازی و آوردن جمله­های متکلّف و مغلق و تو در تو چندان افراط نکرده و این شیوه را در همه جای کتاب نیز به یکسان به کار نگرفته است. در برخی جاها وصفها، صحنه­پردازیها وسخن­پردازیهای او دلکش و دل­انگیز نیز هست.او در بسیاری مواضع در شرح رویدادها به آوردن چند سجع و جناس – که از میان صنایع بدیعی بیشتر به کاربرد آنها علاقه نشان داده- بسنده کرده است و در مواضعی نیز نثر او ساده و روان است.تاریخ­نامة هرات به لحاظ اشتمال بر واژه­های فارسی، نام جایها، نام جنگ­افزارها و اصطلاحات مغولی نیز حائز اهمیت است. برخی نام­جایهای مذکور در کتاب که امروزه نیز بی­هیچ دگرگونی باقی مانده، عبارتند از: آزاب، اَنجیر، بادمُرغان، برجِ خاکستر ، پَروان، بَوالیان، دولتخانه، غیزان و تولَک. برخی واژه­ها و ترکیبات فارسی: بومدان(آشنا به منطقه)، خطّ گناهکاریف(اعتراف­نامه)، جان­درازی(طول عمر)، خاک­پالان(کسانی که خاک ویرانه­ها را به دنبال چیزی می­جستند) درازدنبال(الاغ)، دردزدیده(در نهانی)،دل باز دادن(نواختن) گمگشت­در(آن قسمت از در ورودی که از نظر نهان شود)کتاب تاریخ­نامة هرات را نخستین بار محمد زبیر صدیقی، مدرّس زبانهای شرقی در دانشگاه کلکته بر اساس یگانه نسخة باقی­مانده از آن در کتابخانة شاهی کلکته که گویا به قرن هشتم هجری تعلّق دارد، تصحیح و با مقدمه­ای مبسوط به انگلیسی و فارسی و به کوشش خان بهادر خلیفه محمد اسدالله در 1362ه.ق/1943م در کلکته به چاپ رساند. سپس غلامرضا طباطبایی مجد بر اساس همین تصحیح دوباره این کتاب را در 1383 در تهران به منتشر کرد. محمد آصف فکرت نیز مطالب تاریخی کتاب را پس از حذف زوائد و عبارت­پردازیهای منشیانه و تسجیعات در1381 در تهران(بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار) به چاپ رساند.منابعزبیر صدیقی، محمد، مقدّمة تارخ­نامة هرات؛ فکرت، محمد آصف، « تاریخ­نامة هرات»، دانشنامة زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی،جلد دوم، 1386.

0 نظر :: تاریخ هرات فامی و تاریخنامۀ هراتِ سیفی هروی