نوشدارو بعد از مرگ سهراب

گویا کهن­ترین منبعی که در آن به این ضرب­المثل اشاره شده، دیوان اثیر­الدین اخسیکتی شاعر قرن ششم هجری است که البته در آن به نام سهراب اشاره نشده است:
بکوش آنکه پس از گفتِ وی جگر نکنی/
که نوشدارو بعد از اجل ندارد سود
[1]
پس از آن در الهی نامۀ عطّار نیشابوری:
اگرچه روستم را دل بپژمرد/
چه سود از نوشدارو چون پسر مرد
[2]
در کتاب طوطی­نامه(جواهر­الاسمار) هم بیت زیر آمده است:
وقتِ هر چیز نگه دار که نافع نبود/
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهی
[3]
ابن یمین فریومدی:
نوشدارو چه سود خواهد داشت/ چون شد از مُلکِ زندگی سهراب
[4]
در لغت­نامۀ دهخدا ذیل نوشدارو بیتی از انوری شاعر قرن ششم هجری درج شده است، ولی در دیوان چاپی شاعر این بیت نیست:
بعد ازین لطف تو با ما به چه ماند دانی؟/ نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند
همه می­دانند که این ضرب­المثل معروف ریشه در داستان رستم و سهراب دارد و هم در امثال و حکم دهخدا و هم در کتابهای مربوط به ریشۀ تاریخی ضرب­المثلهای فارسی به این نکته اشاره شده است. اما آنانی که اگر پایان این داستان را در شاهنامه نیک به یاد داشته باشند می­دانند که اصلاً نوشدارویی به سهراب نرسید که دیر برسد. رستم پس از آنکه پهلوی پور جوان را با خنجر می­دَرَد، گودرز را نزد کاووس می­فرستد تا برای درمان زخم سهراب نوشدارو بفرستد، ولی کاووس از این کار سر باز می­زند و گودرز دستِ خالی رهسپار میدانگاه می­شود و به رستم می­گوید بهتر است خودت به کاخ کاووس بروی و با درفشان کردن جانِ تاریک پادشاه، نوشدارو را از او بگیری:
بفرمود رستم که تا پیشکار/ یکی جامه افگند بر جویبار
جوان را برآن جامه­ی زرنگار/ بخوابید و آمد برِ شهریار
گو پیلتن سر سوی راه کرد/ کس آمد پسش زود آگاه کرد
که سهراب شد زین جهانِ فراخ/ همی از تو تابوت خواهد، نه کاخ
[5]
بنابراین رستم و گودرز در گرفتن نوشدارو از کاووس توفیقی نمی­یابند. شاید این­گونه تصوّر شود که ضرب­المثل مذکور ریشه در دو بیت آخر دارد که پس از مرگ سهراب فرستاده به رستم پیام می­دهد که سهراب مرده و از این رو رفتن تو به کاخ پادشاه و آوردن نوشدارو فایده­ای ندارد. اما به نظر نگارنده این ضرب­المثل برگرفته از روایتهای مردمی از داستان رستم و سهراب است که در آنها بخش پایانی داستان با آنچه در شاهنامه آمده کاملاً متفاوت است. در این روایات که نقالان سالیان دراز آن را سینه به سینه نقل کرده­اند، رستم خود به کاخ کاووس می­رود و با نوشدارو باز می­گردد، ولی زمانی به بالین سهراب می­رسد که او مرده بود. در زیر چند روایت را از کتاب مردم و شاهنامه که زنده­یاد انجوی شیرازی گرد آورده است، می­آوریم:
...رستم خشمگین شد و به سراغ کیکاووس آمد که او را بکشد. شاه که از خشم رستم خبردار شد، نوشدارو فرستاد، ولی نوشدارو دیر رسید
[6].
...رستم خشمگین می­شود و به طرف بارگاه حرکت می­کند. خبر به کیکاووس می­دهند که رستم خشمگین شده و به طرف تو می­آید. کیکاووس از درِ حرمسرا فرار می­کند و رستم وارد کاخ می­شود. موقعی که می­بیند از کاووس خبری نیست، دارو را برمی­دارد و به طرف سهراب می­رود اما متأسفانه دیر می­رسد. منجّم می­آید و می­گوید که کار از کار گذشته است
[7].
... از آن طرف مرهم زخم را برای رستم آوردند. دید پس از از دست دادن سهراب مرهم زخم رسید، خشمناک شد، سینه چاک زد، موی سر کند و بر سر و سینه زد و گفت بعد از مرگ سهراب نوشدارو آوردی ؟! خنجر کشید و آورندۀ مرهم را کشت
[8].
...فهمید پسر خودش هست، هی بر سر زد و زاری کرد و سراغ بیهوش­دارو فرستاد، ولی تا رسید سهراب از بین رفته بود
[9].
مرشد عباس زریری، نقّال نامدار اصفهانی نخست این بخش را مطابق شاهنامه نقل می­کند، ولی پس از آن می­گوید رستم چون برای آوردن نوشدارو پا در رکاب شد، سهراب به هوش آمد و رستم را خواست. رستم بازگشت و دوباره گودرز را برای گرفتن نوشدارو به درگاه کاووس فرستاد:
«گویند گودرز در این مرتبه نوشدارو را آورد که سهراب داعی حق را لبیک گفته بود
[10]».

[1] . اثیر­الدین اخسیکتی، دیوان ،به کوشش رکن­الدین همایونفرّخ، تهران، رودکی،1337، ص422.
[2] . عطّار نیشابوری، فریدالدین، الهی­نامه، به کوشش هلموت ریتّر، تهران، 1359،ص245.
[3] . عماد بن محمد الثغری، طوطی­نامه یا جواهر الاسمار، به کوشش شمس الدین آل احمد، تهران، 1352،ص432.
[4] .ابن یمین فریومدی، دیوان، به کوشش حسینعلی باستانی، تهران، سنایی، 1344، ص321.
[5] .فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی، 1387، ج1،ص192.
[6] .انجوی شیرازی، ابوالقاسم، فردوسی­نامه، مردم و شاهنامه، تهران، 1363، ج2، ص128.
[7] .همان، ص129.
[8] .همان، 131.
[9] .همان، 132.
[10] .زریری، مرشد­عباس، داستان رستم و سهرابف به کوشش جلیل دوستخواهف تهران، توس، 1369، ص353.

0 نظر :: نوشدارو بعد از مرگ سهراب