انگشت در کردن

روز بیست و چهارم تیرماه سومین سالگرد درگذشت دوست دانشمندم، ایران شناس و شاهنامه­شناس بزرگ، پروفسور علیرضا شاپور شهبازی بود. او در 1385 در 64 سالگی پس از یک سال مبارزۀ نفس­گیر با غول سرطان ما را تنها گذاشت و به آسمان پر کشید. نگارندۀ این سطور در همان سال شرح کاملی از زندگانی، فعالیتها و آثار گرانبهای استاد را نوشت که در مجلۀ نامۀ ایران باستان(شمارۀ 9 و 10) به چاپ رسید(شما می توانید در همین وبگاه، در بخش یاد بزرگان آن را بخوانید). امروز به یاد آن بزرگمردِ عاشق ایران، جستار کوتاه زیر را که به­زودی در شمارۀ دوم مجلّۀ فرهنگ­نویسی(ویژه­نامۀ نامۀ فرهنگستان، شمارۀ 2) به چاپ می­رسد، منتشر می­کند.
سه­شنبه 30 شهریورماه 1388

انگشت در کردن
زنده­یاد علیرضا شاپور شهبازی
ترجمه و تکمله: ابوالفضل خطیبی

در تاریخ بیهقی در بخش ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر از قول محمود غزنوی چنین می­خوانیم: «من از بهر قدر عباسیان انگشت در­کرده­ام در همۀ جهان و قرمطی می­جویم.»
در این عبارت، شارحان بیهقی و فرهنگهای فارسی انگشت در کردن را به معنی سخت جستجو کردن و یافتن معنی کرده­اند؛ اما زنده­یاد دکتر علیرضا شاپور شهبازی در سلسله­یادداشتهای خود به انگلیسی، در این ترکیب، سنتی کهن از ادای احترام به سبک ایرانی را یافته است. در زیر نخست عین ترجمۀ یادد­اشت آن مرحوم را می­آوریم* وسپس خود مطالبی به آن می­افزاییم.
طرحی از نقش­برجستۀ مهرداد دوم اشکانی در بیستون که یکی از همراهان جان کاردین در 1673-1674 (نک: تصویر1)
[1] آن را ترسیم کرده است، نشانه­ای از ادای احترام به سبک اشکانی را می­نماید که در آن شخصی دست راستش را در حالی که تا­حدی مشت کرده،یعنی با دو انگشت اشاره ومیانی بالا برده، اندکی خم کرده و در مقابل فردی که به او ادای احترام شده، قرار داده است. هما­ن­گونه که از یک جام بازمانده از دوران ساسانیان منقوش به صحنه­ای از ضیافت دو دلداده از خاندان شاهی ثابت می­کند ساسانیان نیز استفاده از این نشانه را ادامه دادند(تصویر2)[2] ؛ امّا آنان در بیشتر موارد با بالا بردن دست خود فقط با انگشت نشانه این سبک ادای احترام را ساده کردند. [3] این نشانه برای ادای احترام به ایزدان( تصویر 3) [4] وپادشاهان نیز کاربرد داشته و پس از فرو­پاشی ساسانیان همچنان ادامه یافته است.
یک استودان سغدی متعلق به قرن هفتم میلادی الگوی اشکانی را می نماید (تصویر4)
[5]؛ در حالی که در بسیاری از نقاشی های سغدی متعلق به قرن های هفتم و هشتم میلادی همان الگوی ساده شدۀ ساسانی نقش شده است[6]­. چنانکه ر. گیرشمن نشان داده ، شمایل­نگاری مسیحیت غربی نیز از الگوی ساسانی اقتباس شده است[7].آثاری از همان الگوی ساده­شدۀ ساسانی هم اینک در میان ایرانیان باقی مانده است.کهن­ترین متن ادبی که از طریق منابع ساسانی به تاریخ طبری رسیده است، به دوران خسروپرویز مربوط می­شود. در این تاریخ تألیف شده در قرن سوم هجری می­خوانیم[8] که هنگامی که خسروپرویز از پادشاهی عزل و در خانه­ای زندانی شد،پسر و جانشین وی شیرویه،یکی از نجبا به نام اسپاذگشنسپ را نزد پادشاه معزول فرستاد تا او را از اتهاماتی که بر علیه­ او مطرح شده بود، آگاه سازد. اسپاذگشنسپ، هنگامی که اجازه یافت به اقامتگاه شاه وارد شود :
برخاست و یک تن از خدمتکاران خود را که با او بود بخواند و پوششی که بر خود داشت بگرفت و به او داد و شستکۀ (دستمال) پاک سفیدی از آستین بیرون آورد و روی خود را با آن بمالید(پنهان کرد) و پیش خسرو رفت و چون او را بدید بر خاک افتاد . خسرو فرمود تا برخیزد . پس برخاست و دست بر سینه نهاد.
همانگونه که کریستن­سن شرح داده است
[9]، رسم دست بر سینه نهادن همان است که معمولاً در نقش­برجسته­های ساسانی نقر شده است .همین رسم در داستان عمر بن نعمان و پسرانش منقول در هزار و یک شب که عموماً آن را داستانی با منشأ ایرانی دانسته­اند، بیان شده اشت:« هنگامی که رئیس تشریفات بانویی عالی­مقام را دید، به احترام او برخاست و با دست راست خود به او اشاره کرد و گفت: خوش آمدی....» [10]در تاریخ ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی مورخ قرن پنجم قمری/نهم میلادی ، گزارشی هست که دقیقاً بر همین رسم دلالت دارد ؛آنجا که او از سرخوردگی محمود غزنوی در مقابل خلیفۀ عباسی که سلطان را به انتصاب وزیری قرمطی متهم کرده بود ، سخن می­گوید:«امیر ماضی چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود یک روز گفت :بدین خلیفۀ خرف­شده بباید نبشت که من از بهر قدر عباسیان انگشت در­کرده­ام در همۀ جهان و قرمطی می­جویم و آنچه یافته آید و درست گردد، بر دار می­کشند[11].» شاهد دیگر را جلال­الدین رومی معروف(مولوی)که طبق سنتی قدیمی، آداب مسلمانان صدر اسلام را شرح می­دهد، به دست داده است. به گفتۀ او[12] حضرت محمد(ص)آنگاه که دشمنان خود را بشکست و شماری از آنان از جمله عمویش عباس را به اسارت گرفت ، به اسیران پیشنهاد کرد ، چنان­چه از او هواداری کنند، آزاد می­شوند.« چون عباس این را بشنید[درحال] انگشت برآورد به صدق تمام ایمان آورد.»
سرانجام بقایای رسم مذکور شاید امروزه باقی مانده باشد. در مناسک زردشتی نمازهای آفرینگان، بخشی است
[13] که در آن موبد برای تندرستی ، دیرزیوی، دارایی و پیروزی شهریار زمین دعا می­خواند. در این دعا­خوانی، در ایران و هند، همۀ موبدان در اجتماع نمازگزاران انگشتان خود را بالا می­آورند و در نیایش پایانی خرسندی و نیک­اندیشی خود را ابراز می­کنند.[14]
*****
گذشته از چند شاهدی که زنده یاد شهبازی آورده است، در نظم و نثر فارسی شواهد متعددی وجود دارد حاکی از آنکه این نشانۀ ادای احترام در بین ایرانیان کاربرد داشته است.انگشت شهادت برآوردن نشانۀ اقرار به مسلمانی و انگشت زنهار براوردن نشانۀ امان­خواهی که در متون فارسی به کار رفته و فرهنگ­ها نیز آن را ثبت کرده­اند(مثلاً نک: لغتنامۀ دهخدا ، ذیل انگشت)،ظاهراً ادامۀ همان سنت مذکور در بالاست. انگشت برآوردن غیر از اقرار به مسلمانی و زنهار­خواهی، به طور کلی به منظور تحسین و تأیید طرف مقابل نیز به کار می­رفته است.به شواهد زیر توجه فرمایید:
او نیز موافقت مؤذن[را] به آواز بلند انگشت مُسَبّحه برآورده بود.
[15]
چون جان رخ او دید ، پس از دست گزیدن
انگشت شهادت به تحیّات برآورد
[16]

به حسن و لطف چو او در زمانه بی­مثل است
بدین گواهی در حقّ او برآر انگشت
[17]
بازگردیم به عبارت بیهقی. درکردن اساساً به معنی داخل کردن است و نگارنده تا کنون شاهد دیگری در تأیید ترکیب انگشت درکردن به معنی به دقّت جستجو کردن نیافته است.چنانچه نظر مرحوم شهبازی را بپذیریم، در اینجا درکردن به معنی به در کردن، بیرون آوردن و برآوردن به کار رفته است.به شاهد زیر توجّه فرمایید:
«مردم چون ببینند که حلکا(حیوانی شبیه مارماهی) به ریگ فرو شده است، درکنند و به زودی بگیرند.»
[18]
با توجه به نکات بالا عبارت بیهقی را می­توان چنین معنی کرد: من برای قدر و اعتبار عباسیان انگشت احترام و تأیید و تصدیق برآورده­ام در همة جهان و....

*برای این یادداشت، نک.
Shahbazi, A. Sh.,” Iranian Notes11”, Archaeologische Mitteilungen aus Iran19, 1986, PP.166-9.

1. After R. Ghirshman Iran. The Parthian and sassanian Dynasties ( London 1962) fig. 65.
2 .After Ibid.(fig.259).
3 . Ibid.figs.167,168,171,196,212,214,218,225.
4. After Ibid. fig.157 - R. N. Frye," Gesture of Deference to Royalty in Ancient Iran", IrAnt 9, 1972, 105.
بنابراین با گفتۀ او که" کاربرد این نشانه در زمان ساسانیان برای یک فرمانروا و نه یک ایزد تعمیم یافته بود" سازگار نیست.
5. Ghirshman op. cit. fig.434 .
[6] G. Azarpay, Soghdian Painting. The Pictorial Epic in Oriental Art (Berkley 1981 ) fig.50 PLs. 13.26 etc.
7.op.cit.[n.62] 294.
[8].Th. Noldeke, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden. Aus der arabichen Chronik des Tabari(Leiden 1879) 366ff.
9.L'Iran sous les Sassanides(2nd rev. ed.Copenhagen 1944) 401 n. 1.
10. Tr. R. F. Burton (New York 19340 522.
[11] تاریخ بیهقی(مسعودی)، به کوشش علی اکبر فیاض(تهران 1336/1957) 183.
[12] فیه مافیه به کوشش میرزا محمد هاشم خوانساری( تهران 1333-1334) 7.
[13]یعنی آفرین دهمان 8.
[14] J. J. Modi, Asiatic Papers III (Bombay 1927) 188ff. esp. 190.
دکتر کتایون مزدا­پور دربارۀ این مناسک به نگارنده توضیح دادند که در این نیایش گروهی هنگامی که موبد به بخش آفرین­نامۀ خشتریانه می­رسد، یک انگشت( اشاره) و در قسمت بعدی نیایش، دو انگشت(اشاره و میانی) خود را بالا می­آورد و سپس آن را به پیشانی و لب خود می­زند(الف. خ).

[15] پند پیران، به کوشش جلال متینی، تهران، بنیاد فرهنگ، 1357، ص176 .

[16] دیوان اوحدی مراغه­ای، به کوشش سعید نفیسی، تهران، امیرکبیر، 1340، ص150.
[17] دیوان سیف فرغانی، به کوشش ذبیح­الله صفا، انتشارات دانشگاه تهران، 1344-1348،ص166.
[18] نزهت نامة علایی، شهمردان بن ابی الخیر، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران پژوهشگاه علوم انسانی، 1362، ص 184.




























تصویر1: نقش برجستة مهرداد دوم اشکانی(طرحی که در قرن هفدهم میلادی کشیده شده است)
تصویر 2: دو دلداده در دربار ساسانی در یک ضیافت
(جام نقره در مجموعه هنری بالتیمور)
تصویر 3: اردشیر یکم به اهورامزدا ادای احترام می کند
تصویر4: یک استودان سغدی

يک نظر :: انگشت در کردن

  1. درود بر شما.

    همچنین می‌توان از تصویر موبد کرتیر در «نقش رجب» یاد کرد که انگشت خود را به نشان احترام نشان داده است.

    با سپاس
    شهربراز