رسالۀ منطقی پولُس پارسی و نوآوری در ساخت کتاب

به تازگی کتابی به دستم رسیدر با عنوان رسالۀ منطقی پولُس پارسی، ازمحمد کریمی زنجانی اصل(متن فلسفی از روزگار انوشیروان ساسانی، متن سریانی و ترجمۀ لاتینی بر اساس چاپ جی.پی. لند، نشر مجمع ذخائر اسلامی، قم، 1389) که در نگاه اول چنان اصیل می نمود که همۀ کارهای خود را بر زمین نهادم و با ولع هرچه تمامتر خواندن آن را آغاز کردم. مگر می توان کتاب جدیدی که دربارۀ اندیشه های فلسفی و دینی عهد خسروانوشیروان منتشر شود، با بی اعتنایی از کنار آن گذشت. اما افسوس که سواد بنده آن قدر کم بود، که نتوانستم به خوبی از این شاهکار قرن بهره ببرم. زیرا دو سوم این کتابِ 112 صفحه ای به زبان سریانی و لاتین است و بدا به حال من و لابد بیشتر اکثر قریب به اتفاق هم¬وطنانم که این زبانها را نمی دانیم و این چنین علم و دانش در کشور فلک زدۀ ما معطل مانده است. اما در این تاریکی جهلی که بر مراکز علمی و فرهنگی ما سایه افکنده است، ستاره ای پرتوافشانی کرده است و این نوید مبارکی است که هنوز می توان امید داشت که سرزمین علم و دانش بی حجّت نماند.

 نویسنده به پیروی از این ایده که نباید همرنگ جماعت شد و نباید در سطح مردم کتاب نوشت، بلکه سطح علمی مخاطبان را چند پلّه چند پلّه ترقی داد و به اوج رساند، کتابی منتشر کرده است، که بر فراز بالاترین سطح علمی ایرانیان در این رشته خوش می درخشد و من از همینجا اعلام می کنم که اگر این کتاب به عنوان کتاب سال برگزیده نشود و انواع و اقسام جوایز بدان تعلّق نگیرد، بی انصافی و پارتی بازی محض شده است. گذشته از فهرست کتاب و دیباچۀ کوتاه و کتاب شناسی، در مجموع، پژوهش نویسنده شامل 23 صفحۀ ناقابل به فارسی است در چهار بخش بدین شرح: برخی ملاحظات دربارۀ منابع منطقی به زبان پهلوی؛ ابوعلی مسکویه و میراث حکمی انوشیروان؛ درآمدی بر زندگی و آثار پولُس پارسی؛ پولُس و پیوندهای فلسفی از ایران ساسانی تا عهد اسلامی. مدخل پولُس در دایرة المعاف بزرگ اسلامی نیز به قلم توانای پژوهشگر ماست. نویسنده به ما و همۀ ایرانیان بی دانش نیک می آموزد که چگونه می توان از یک مقالۀ دایرة المعارفی یک کتاب معتبر ساخت. فقط کافی است مقاله را به چهار فصل تقسیم کنید و برای هر یک عنوان جالبی بگذارید. فصل دوم فقط سه صفحه است. در زمانه ای که آثار علمی را به حجم و پر برگ بودن آن می سنجند، بنگرید که نویسندۀ ما چگونه طرحی نو درافکنده است. کتاب ایشان مصداق بارز مثَلِ قلَّ و دلَّ است که نه خود آن است. ایشان مطالب را چنان با ایجاز بیان کرده است که باید برای فهمیدن آن بارها و بارها دوباره و چندباره آن را خواند. این کتاب از آن دست کتاب هایی خواهد شد که بعدها شرح های مختلفی بر آن می نویسند و باز بر این شرح ها، شرحها نوشته می شود و مانند الفیۀ ابن مالک شرحها خلاصه می گردند و بر آنها حاشیه می نویسند و خلاصه منبعی عظیم که از آن جریانها می خروشند.



خواننده بی جهت انتظار دارد که نویسندۀ توانای ما رسالۀ پولُس را از روی ترجمۀ فرانسوی آن به فارسی هم ترجمه می کند. شاید زبان فارسی چنان الکن است که نویسنده ترجمۀ فارسی را توهینی به روح پرفتوح مرحوم پولُس تلقّی کرده است. شاید هم به این سبب رساله را به فارسی ترجمه نکرده، که خوانندگان به پخته خواری عادت نکنند و از متن سریانی یا اگر سریانی نمی دانند، دست کم از ترجمۀ لاتینی آن استفاده کنند تا شربت حکمت را مانند خودِ مشارٌ الیه از سرچشمه بنوشند. برای جلوگیری از همین پخته خواری شاید ایشان روا ندانسته که ترجمۀ فرانسوی رساله را کُپی پِیست کند. در یک جا هم(نیمی از فصل چهارم) که مقدمۀ رسالۀ پولُس را به فارسی آورده، برای آنکه شومی کارِ ترجمۀ فارسی را از خود دور کند، از ترجمۀ فارسی محمد تقی دانش پژوه که چند سال پیش درگذشت، نقل کرده است. در بخش «گزیدۀ کتابشناسی پژوهشها» شما با انبوهی از پژوهشها به زبانهای مختلف اروپایی(انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و جز آنها) برمی خورید که با زحمت یک جا گردآوری شده است. تصوّر نفرمایید که نویسندۀ ما چنین کارِ گِل و طاقت فرسایی را خود به انجام رسانیده است. نه، یک پژوهشگر بی کار و بی عار دیگر که نویسندۀ مقالۀ پولس در دانشنامۀ ایرانیکا باشد، این کارِ گِل را کرده است. منتها نوآوری نویسندۀ توانای ما در این است که این کتابشناسی را ظرفِ کمتر از یک دقیقه یکجا از پایگاه ایرانیکا در اینترنت در کتاب خود کُپی پِیست کرده و بدین طریق راهی نو پیش پای پژوهشگران تازه کاری چون ما قرار داده و یاد داده است که چگونه می توان از فنّاوری روز ارتباطات در یک اثر پژوهشی بهرۀ کافی برد. نویسنده با شکسته نفسی نه تنها ننوشته است که این فهرست را از مقالۀ ایرانیکا برداشته، بلکه حتّی ارجاعِ این مقاله را هم در فهرست نیاورده است تا مبادا مسئولیت چنین کارِ گِلی به گردنِ نویسندۀ ایرانیکا بیفتد. از این رو خود با بزرگواری مسئولیت چنین کارِ گِلی را می پذیرد.

در پانوشتهای کتاب شما انبوهی از پژوهشهای غربیان را به زبانهای مختلف مشاهده می فرمایید و مانند من از دانش فرازمینی نویسنده در شگفت می شوید که چگونه توانسته است از همۀ این منابع بهره ببرد. از این مهمتر، در متن کتاب نظرات بدیعی مطرح شده است که آدمی با خواندن آنها بی اختیار انگشت به دهان می ماند که نه انگشت را زیر دندان له می کند. زمانی شگفتی شما افزون می شود که همین نظرات را در مقالۀ پولُس در ایرانیکا و دانشنامۀ جهان اسلام می بینید. من حدس می زنم چون کتاب نویسندۀ توانای ما پیش از مقالۀ مذکور در ایرانیکا به صورت کاغذی منتشر شده است، نویسندۀ بی انصاف مقالۀ ایرانیکا، این نظرات را عیناً از روی مقاله و کتاب نویسندۀ ما به انگلیسی ترجمه کرده و مشخصات منبع اصلی خود را در مراجع نیاورده است. والّا بعید است که تشابه مطالب از نوع توارد باشد. در پایان به همۀ علاقه مندان این موضوع توصیه می کنم بدون فوت وقت این کتاب را بخرند و لاجرعه بنوشند و الّا دچار خسران عظیمی خواهند شد.



4 نظر :: رسالۀ منطقی پولُس پارسی و نوآوری در ساخت کتاب

  1. چنین اثری را فقط با زبان طنز می توان نقد کرد که الحق از عهدۀآن خوب برآمده اید
    علاءالدین طباطبائی

  2. استاد منظور شما را کاملا فهمیدم ممنون

  3. استاد محترم نوشته شما را خواندم و به نظرم رسید شما بیشتر با نویسنده غرض شخصی دارید تا قصد صادقانه نقد کتاب و گویا زحمت کامل خواندن این رساله کوچک را هم به خود راه نداده اید. به چند دلیل: ا) شما مدعی شده اید که نویسنده کتابشناسی را از دیگری کپی کرده بدون ارجاع به منبع ! آیا شما پاورقی های صص 26 و 27 را دیده اید؟ در آنجا به جز ذکر منبع (دانشنامه یرانیکا) حتی گفته شده که بایارد ینت در حال انجام چه کارهای دیگری روی آثار پولس است.
    2) چاپ کردن مقالات دانشنامه ای به صورت گسترده تر کاری است متداول همانند رساله درباره خضر اثر دکتر مهدوی دامغانی و اثاری از این دست که موسسه کتاب مرجع منتشر کرده است اما گویا یا شما آثار انها را در حد نقد ندیده اید یا کسی آنها را در اختیارتان ننهاده تا با ولع! انها را دستمایه طنز کنید.
    3) باخواندن اعتراض شما به حذف ترجمه فرانسوی از این کتاب از دوستان محققی که در خارج از کشور زندگی می کنند خواستم تا نسخه ای از آن را بیابند و برای من بفرستند. متاسفانه بر خلاف گفته شما تنها ارنست رنان مقدمه اثر را ترجمه کرده است و بقیه کتاب ترجمه نشده است که این مقدمه را هم مرحوم دانش پژوه به فارسی برگردانده اند. در مقدمه این کتاب هم هر دو این موارد ذکر شده است.
    آقای استاد اگر به فرهنگ ایران علاقه دارید به جای اینکه وقت خود را صرف تمسخر کسانی کنید که می کوشند آثار ناشناخته را معرفی کنند تا دست کم بقیه از وجودشان آگاه شوند و برای کار و تحقیق روی آنها انگیزه بیابند به معرفی آثاری بپردازید که به آنها توجه نشده و می تواند مشوق جوانان برای روی آوردن به فرهنگ خودی به جای فرهنگ دیگران باشد.

  4. دوست گرامی
    بنده سوگند می خورم که هیچ غرض شخصی با نویسنده ندارم. اما شما سوگند می خورید که نویسندۀ این اعتراض خود نویسندۀ کتاب مورد بحث نیست یا با تویسندۀ کتاب مهر شخصی ندارد. این یَک. دویّم، نوشته اید:«شما مدعی شده اید که نویسنده کتابشناسی را از دیگری کپی کرده بدون ارجاع به منبع ! آیا شما پاورقی های صص 26 و 27 را دیده اید؟ در آنجا به جز ذکر منبع (دانشنامه یرانیکا) حتی گفته شده که بایارد ینت در حال انجام چه کارهای دیگری روی آثار پولس است.» خداوکیلی به دو لنگۀ قطعۀ بالا توجه بفرمایید. آیا با هم همخوانی دارند؟ پرسش یک چیزی است پاسخ یک چیز دیگر. درست مثل این دو لنگۀ بیت: کلنگ از آسمان افتاد و نشکست/ وگرنه من کجا و لنگه گیوه. کلنگ جملۀ اول این است که من مدعی شده ام که در بخش کتابشناسی نوشته نشده که از ایرانیکا گرفته شده و لنگه کفش پاسخ این است که در فلان صفحه ها که ربطی به بخش کتاب شناسی ندارد در مورد مطلبی، به نویسندۀ ایرانیکا ارجاع داده شده است. مگر من منکر شده بودم که در فلان صفحه ها دربارۀ فلان مطالبها ارجاع داده نشده است؟!
    سیّم و دوم شما من هم گمان می کنم چاپ مقاله یا مقالات دانشنامه ای در یک کتاب کار خوبی است. شما از دکتر مهدوی مثال زدید و من هم از زنده یاد دکتر زریاب مثال می زنم . ولی قبول بفرمایید هیچکس یک مقالۀ 25 صفحه ای را به یک کتاب تبدیل نمی کند. شما از گسترش مقاله سخن گفتید. گسترش این مقاله این است که ترجمۀ لاتینی و متن سریانی به آن اضافه شده است تا به اندازۀ یک کتاب بشود. وگرنه هیچ ناشری مقالۀ 25 صفحه ای را به صورت یک کتاب چاپ نمی کند.خداوکیلی در ایران چند نفر می توانید پیدا کنید که بتوانند متن لاتینی یا سریانی را بخوانند و بفهمند ؟ مگر آنکه برای ثبت تاریخ این کار انجام شده باشد.
    چهارم و سوم شما. من کجا اعتراض کردم که نویسنده ترجمۀ فرانسوی را حذف کرده؟! منظورم این بود که خوب بود این متن از روی ترجمۀ فرانسوی به فارسی ترجمه می شد. حالا شما تحقیق کرده اید که ارنست رنان فقط مقدمۀ رساله را به فرانسه ترجمه کرده نه کل آن را خیلی ممنون. من نمی دانستم. اینجا دیگر اعتراف می کنم خوب مچ من را پیچوندید. بدرود
    خطیبی