نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟

در شمارۀ 59 کتاب ماه ادبیات(پیاپی 173، اسفندماه 1390، ص76-77) نوشته ای به چاپ رسیده است با عنوان «می­ گویم[و]  از عهده­اش به در می آیم: معرّفی گزیدۀ مخزن الاسرار نظامی گنجوی» به قلم حنیف افخمی ستوده که چنین آغاز می شود:
«بسیار عجیب است مؤلف یا مؤلفانی که کتابی به اهمیّت مخزن الاسرار نظامی گنجوی را تصحیح کرده باشند، قبل از چاپ کتاب، گزیده­ای از آن را بدهند(کذا!)، کاری که آقایان دکتر پورنامداریان و دکتر موسوی کرده اند. «دربارۀ این گزیده» در توضیح همین عمل است. این که کتابی قبل از این کتاب چاپ بشود که دویست بیت نخستش بسیار شبیه باشد به دویست بیت کتاب حاضر(کذا! توجّه بفرمایید! منظور کتابی است که بعداً قرار است منتشر شود) و باقیش متفاوت فی­ نفسه تعجّب­ برانگیز است و مخصوصاً وقتی عجیب­تر می شود که بدانیم دکتر پورنامداریان معمولاً و حداکثر دویست بیت اول مخزن الاسرار را بیشتر درس نمی دهند. البته آن کتاب دیگر بین دویست بیت نخستش با باقی ابیات در کیفیت تعلیقات تفاوت محسوسی دارد فقط از منظر اتفاق توجیه دارد ولاغیر. حال اگر بعضی دانشجویان دکتر پورنامداریان این حرفها «تو کتشان نمی رود» مشکل آن دانشجویان است . مهم این است که دکتر پورنامداریان و دکتر موسوی جز جمیل نمی بینند.
نیکی پیر مغان بین که چوما بدمستان
هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود»
(پایان نقل قول)
عنوان نوشته برگرفته شده از بیت زیر در ديوانِ قصائد و غزليّاتِ نظاميِ گنجوي  (ص365) است:
اي رويِ تو هم‌چو مشك و زلفِ تو چو خون/ مي‌گويم و مي‌آيمش ازعهده برون
عین همین بیت در ديوان سيف اسفرنگي(ص 742) نیز آمده است. اشکالی ندارد که نویسنده نوشته است «از عهده­اش به در می آیم»، ولی شایسته بود واو عطف را پس از می­ گویم نمی انداختند.
  دوست عزیز! به کجا چنین شتابان؟ قدیم­ترها دانشجویان احترام  استادان را نگه می داشتند. سه بار نوشته­ای: «بسیار عجیب است»، «فی­ نفسه تعجّب­ برانگیز است»، «وقتی عجیب ­تر می شود». کجای این کار عجیب است؟! دکتر پورنامداریان و همکارشان مخزن الاسرار را در دست تصحیح دارند و پیش از چاپ کل کتاب، گزیده ای از شعرهای آن را همراه با مقدّمه و شرح  دقیق و مفصل برای استفادۀ دانشجویانی که درس مخزن الاسرار را می گذرانند، منتشر کرده­ اند. بدیهی است که بین گزیده و کل کتاب بخشهایی مشترک خواهد بود. دوست عزیز! بیخ گوشِ نوشته ات کتاب­سازی شده است و تو آن را نمی بینی، ولی وقتی غرض آمد،  می بینی که استاد پورنامداریان در آینده می خواهند کتاب­سازی کنند! نه، این کار نه تنها مذموم نیست، بلکه شایسته است برای همۀ متون زبان فارسی که در دوره­ های مختلف تدریس می شوند، چنین تمهیدی اندیشیده شود. دوست عزیز! نوشتۀ شما را تا پایان که به معرفی کتاب اختصاص دارد، خواندم و در پایان یک نکتۀ انتقادی دیگر را نیزمطرح فرموده ای:
«حداقل بر بنده معلوم نشد سهم هرکدام از مؤلفان در تألیف اثر چیست. رسم این است در این­گونه آثار هرمؤلفی مسئولیت بخش خاصی را به عهده می گیرد.... شاید این ایراد به سبب این باشد که کتاب گزیده است و احتمالاً وقتی چاپ کتاب بیرون بیاید(کذا!) این ایراد مرتفع شده باشد(کذا!)».
دوست عزیز! خداوکیلی، این هم شد ایراد؟! خوانندگان خود را خیلی خیلی دست کم گرفته­ ای. در بسیاری از کتابهایی که دو یا چند نویسنده دارند، به هیچ روی مشخص نشده است که سهم هریک از نویسندگان چه بخشی است و اصولا در بسیاری موارد که کتابی محصول فکر دو یا چند نویسنده است، به دشواری می توان سهم هریک را مشخص کرد. نویسندگان کتاب حاضر، چگونه می توانند سهم هریک را برای شما مشخص کنند؟! مثلاً تصوّر بفرمایید دکتر پورنامداریان و دکتر موسوی روبه روی یکدیگر نشسته ­اند و مشغول تصحیح و شرح مخزن الاسرار هستند. دکتر پورنامداریان بیتی را معنی می کند و دکتر موسوی در تکمیل سخنان استاد مثلاً می گوید این بیت به فلان حدیث هم اشاره دارد. حالا شما انتظار دارید که  در هر مورد، نویسندگان بنویسند در این بیت اینجای تصحیح را من پیشنهاد دادم و اونجای شرح را اوشون. جلّ الخالق!
  دوست عزیز! در سراسر نوشته ات دوتا ایرادِ اینجوری گرفته­ای و بعد عنوان آن را گذاشته­ ای «می­گویم از عهده به در می­آیم». راستی، چه گفتی و از عهدۀ چه به­ در آمدی؟ آن نوشته با این عنوان چه تناسبی دارد؟ این عنوان شایستۀ نقدی بود که شما سراسر کتاب را می خواندی و دست کم بیست سی مورد را شاهد می­ آوردی که نویسندگان نه تصحیح درستی از بیتها به دست داده اند و نه شرح درست حسابی. گویا قائل به ربط مطالب هم نیستی؛ زیرا در قطعۀ نقل شده در بالا، بنده هر چه فکر کردم نفهمیدم بیتِ «نیکی پیر مغان بین...» با مطالب قبلی چه ارتباطی دارد. شما بدمستی کرده اید و به چشم دکتر پورنامداریان زیبا آمده است؟ یا دانشجویانِ استاد بدمستی کرده­ اند و استاد جز جمیل ندیده است؟ راستی راستی چقدر خنگم من!

0 نظر :: نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟