مرگ قو

مرگ قو سرودۀ دکتر حمیدی شیرازی یکی از معرف ترین غزل های تأثیرگذار معاصر است و بنده هم آن را سخت دوست می دارم، ولی همیشه هنگام خواندن آن احساس می کردم مشکلی وجود دارد و تصور می کردم اشکال شاید از خوانش من باشد، تا اینکه چند روز پیش ایمیلی از دوست اندیشمندم کامیار عابدی که این سالها در بلاد ژاپون به سر میبرد، دریافت کردم که در آن نوشته بود، آقای دکتر صادقی در شعر مرگ قو اشکالی دیده بودند که از یاد برده ام و چون می خواهم جایی نقل کنم، از ایشان بپرسید و عین گفتۀ ایشان را برایم بفرستید. همین دوشنبه استاد عزیزمان را دیدم و پیغام گزاردم. چون زمان عزیمت بود، به دو نکته اشاره فرمودند. بهتر است نخست شعر را بیاورم بعد ادامه دهم:

شنيدم که چون قوي زيبا بميرد/ فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي /رود گوشه اي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب/که خود در ميان غزلها بميرد
گروهي بر آنند کاين مرغ شيدا /کجا عاشقي کرد آنجا بميرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد/که از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نکته گيرم که باور نکردم /نديدم که قويي به صحرا بميرد
چو روزي ز آغوش دريا برآمد/شبي هم در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي آغوش وا کن/که مي خواهد اين قوي زيبا بميرد
اکنون نکات مورد نظر استاد(نقل به مضمون):
1-    در بیت پنجم در «تا بمیرد» تکیه باید روی بمیرد باشد، در حالی که در هنگام خوانش با توجه به قافیه هایی چون  فریبا، تکیه روی «تا»ست.
2-    در بیت اول فریبا از صفتهای پایدار است ، ولی در اینجا قید بمیرد است که از فعلهایی است با محدودۀ زمانی مشخص (پایان نقل قول).
اشکال دوم البته ممکن است در عالم شعر که مرز معانی واژه ها سیال است، کمی سختگیرانه به نظر رسد، ولی اشکال اولی کاملاً درست است. گذشته از این، اگر از این دید بخواهیم بنگریم، بیتهای دیگر هم بحث انگیز می نماید. ، در مصراع های اول و آخر، در «زیبا بمیرد» (نیز در «فریبا بمیرد» بنا بر خوانشی که در ادامه شرح می دهم) تکیه روی بمیرد است، ولی در «تنها بمیرد»، «آنجا بمیرد» و «صحرا بمیرد»، تکیۀ اصلی روی تنها، آنجا و صحراست. البته در همۀ بیتها می توان تکیه را روی بمیرد هم فرض کرد، اما با این فرض شعر از اوج شکوه خویش به پایین فرومی غلتد. دکتر حمیدی به قواعد شعر کهن مسلط بوده و کتابی هم دربارۀ کالبدهای پولادین شعر دارد که معروف است. می خواهم بگویم در وزن شعر اشکالی نیست و چنین مواردی در شعر قدما نیز هست.
اکنون خوانش های احتمالی این شعر را در نظر بگیریم:
1-    مصراع اول و دوم بیت یکم و بیت دوم را  مستقل از یکدیگر بخوانیم که در این صورت بیت اول به لحاظ معنی انسجامی کافی ندارد. به بیان دیگر فریبنده زادن و فریبا مردن تناسبی با چون(هنگامی که) ندارند.
2-    در مصراع دوم، به جای آنکه فریبا را قید مردن انگاریم، می توان هم فریبنده و هم فریبا را قید زادن گرفت. با این خوانش دو بیت اول موقوف المعانی اند. این گونه می شود: شنیدم هنگامی که قوی زیبا بمیرد، قویی که فریبنده و فریبا زاده، بمیرد، شب مرگ.... البته این خوانش می تواند درست باشد، ولی به نظر بنده سخن استواری نیست. کاش می دانستیم خود حمیدی این بیت را چگونه می خوانده است، شاید شاگردان او بدانند.
3-     خوانش دیگر این است که «فریبنده‌زاد» را یک واحد انگاریم، به معنی فریبنده زاده شده، و فریبنده‌زاد و فریبا را صفت بگیریم که به جای اسم به کار رفته است. در این صورت بازهم دو بیت اول موقوف المعانی اند. اینگونه می شود: شنیدم هنگامی که قوی زیبا بمیرد، قوی زیبا زاده شده و فریبا، بمیرد، شب مرگ.... به نظر بنده این خوانش هم استوار نمی نماید
4-    مصراع اولِ بیت اول و بیت دوم را موقوف المعانی بگیریم و مصراع دوم را جملۀ معترضه، که به طور کلی چگونگی زادن و مردن قو را وصف می کند. در این صورت، تکیه روی فریبا است، نه بمیرد. این گونه می شود: شنیدم هنگامی که قوی زیبا بمیرد، قویی که هم فریبنده زاده می شود و هم فریبا می میرد شبِ مرگ، روی موجی تنها می نشیند... در این جملۀ معترضه گویی شاعر به خواننده می گوید من داستان مرگ قو را برایت تعریف می کنم ولی از همین آغاز گوشۀ ذهنت این را داشته باش که این قو همانگونه که فریبنده زاده می شود، فریبا و باشکوه هم می میرد. بنده این خوانش را محتمل تر می دانم. دو بیت اول را اینگونه بیاوریم:
شنيدم که چون قوي زيبا بميرد/ - فريبنده زاد و فريبا بميرد -
شب مرگ تنها نشيند به موجي /رود گوشه اي دور و تنها بميرد


0 نظر :: مرگ قو