ادبیات به مثابۀ یک تخصص

   دوستان! به گمان من ادبیات یک تخصص است و باید درس آن را خواند و متخصص شد. همانگونه که بنده اگر سرم درد گرفت، می توانم به داروخانه مراجعه کنم و یک قرص استمینوفن بگیرم ، یک پزشک هم می تواند حافظ بخواند و لذت ببرد و به آرامش روحی برسد، ولی من به قول دوست دانشمندم دکتر ملکزاده نمی توانم با دانش اندک دربارۀ پزشکی عمل قلب باز انجام دهم. یک پزشک هم نمی تواند درحوزۀ تخصصی ادبیات مثلاً کتابی دربارۀ زبان شاهنامه بنویسد. مگر آنکه به هان اندازۀ یک متخصص ادبیات وقت بگذارد زبان و ادبیات فارسی بخواند و پای درس استاد بنشیند.
همچنانکه من هم می توانم به همان اندازۀ یک پزشک وقت بگذارم و پزشکی بخوانم و سر کلاس حاضر شوم(اگر هوشش را داشته باشم). البته این نکته را هم می پذیرم که کار پزشکی که می خواهد متخصص ادبیات شود تا اندازه ای ساده تر است از بنده که بخواهم پزشک شوم و عمل قلب باز انجام دهم. منظور اصلی من از این نوشته این است که خوانندگان پرآوازۀ ما شایسته است که وقتی می خواهند اشعار شاعران پارسی گوی را بخوانند، با یک متخصص ادبیات مشورت کنند. یک بار قبل از اجرا شعرها را نزد او بخوانند تا ببینند درست می خوانند، جای تکیه را درست تشخیص می دهند، واژه ها را درست تلفظ می کنند. چند روز پیش داشتم آهنگ معروفی از علیرضا قربانی را گوش می دادم که در آن شعرهای شاهنامه را می خواند و رسید به این بیت : بيا تا همه دستِ نيكي بريم/ جهانِ‌ جهان را به بد نسپُريم.... چنانکه پیشتر اشاره کردم  در اینجا به جای نسپُریم، نسپَریم درست است. جهان ناپایدار را به بد نسپُریم، سخن سستی است. این مصراع با ضبط نسپَریم(از سپَردن= سپَری کردن، طی کردن و گذراندن)، می گوید : جهان ناپایدار را به بدی نگذرانیم. دوستان ادبیاتی می دانند در اینجا مشکل قافیۀ بسپُریم و بسپَریم نیست که من بر این خوانش اصرار می کنم. قافیه نادرست نیست ولی این نکته را به یاد داشته باشیم که فردوسی گرایش دارد به استفاده از قافیه های پر و پیمان که بازهم خوانش ما را تأیید می کند. اگر تا کنون قانع نشدید، و فکر می کنید معنی جهان ناپایدار را به بد واگذار نکنیم همی معنی می دهد، دو بیت زیر را بخوانید:
1.      همه دست پاکی و نیکی بریم/ جهان را به کردار بد نسپَریم
هرآنکس که او شاد شد از خرد/ جهان را به کردار بد نسپَرد
به گمان من جهان را به کردار بد واگذار کردن حقیقتاً سست است. می گوید جهان را با کردار بد سپری نکنیم
نمونۀ دیگر  از آوازهای استاد عزیز همۀ ما شجریان است که بازهم  در بیت زیر از هوشنگ ابتهاج به جای نسپَریم، نسپُریم خوانده است:
پیمان شکن به راه ضلالت سپرده به/ ما جز طریق عهد و وفای تو مسپَریم
نمونۀ جالبی را دکتر نصرالله پورجوادی در بارۀ این بیت حافظ که استاد شجریان خوانده اند، یادآور شدند:
دل که آیینۀ صافی است غباری دارد/ از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
به گفتۀ ایشان ، استاد شجریان در این بیت ، خود «صافی» را به جای «شاهی» نهاده است. من که ناباورانه این مطلب را دنبال می کردم، به کتاب دفتر دگرسانی ها در غزلهای حافظ از استاد عزیزمان دکتر نیساری مراجعه کردم و باز ناباورانه دیدم در هیچ یک از نسخه های پنجاه گانۀ حافظ «صافی» نبود. به هر روی همچنانکه دوست دانشمندم دکتر ترکی بر اساس منابع کهن نشان دادند در این بیت قطعاً آیینۀ شاهی درست است به معنی آیینۀ خسروانی که معروف و گرانقدربوده است. بدرود.

يک نظر :: ادبیات به مثابۀ یک تخصص

  1. سلام علیکم.
    یک) ضمن تأیید عقلانی بودن اظهار نظر کارشناسانه در علوم و معارف مختلف، به نظرم پزشکی و فیزیک و ریاضیات از یک طرف، و ادبیات و جامعه شناسی از یک طرف، در موضوع مورد نظر شما یک مقدار تفاوت دارند با هم. این که شخص جناب عالی عمل جراحی ی باز قلب انجام دهید، تقریباً جزو محالات است، اما این که فرد پزشک بتواند نظرات بعضاً عجیب غریب افرادی که دکترای زبان و ادبیات فارسی دارند را نقد کند و آن غیر متخصص (یعنی فرد پزشک) اشتباهات آن متخصص (یعنی دکتر ادبیات فارسی یا استاد ادبیات فارسی) را بفهمد و بیان کند، اصلاً جزو محالات نیست.
    دو) چند ماه قبل دیدم آقای دکتر ... که چندین کتاب تألیف کرده است، در تلویزیون خارجی درباره ی تساهل و تسامح و این موضوعات سخن می گفت. از فردوسی و شاعران دیگر شعر نقل می کرد. اشتباه پشت اشتباه. من و کسی که برنامه را میدیدیم نتوانستیم جلوی خنده مان را بگیریم.