مثلاً داوری: دربارۀ بیتی از حافظ



 مقام اصلی ما گوشۀ خرابات است/خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد
در شمارۀ 97 بخارا (ص88) استاد بهاء‌الدین خرمشاهی در مورد بیت بالا نوشته اند:
آقای حمیدیان(در شرح شوق) فرموده اند «عمارت» یعنی ساختمان. «کرد» هم فعل تام است؛ یعنی ساختمان را بنا کرد. به ایشان می گویییم : نه استاد عزیز ما نمی پذیریم . عمارت کردن فعل مرکب است. خداوند به کسی خیر بدهد که این را عمارت کرد. حافظ گفته است:
به می عمارت دل کن که این جهان خراب/بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
شاهد از غیب رسید!....با این معنا باید میان «عمارت» و «کرد» وقفه بگذاریم، که فصاحت فارسی و ذوق فصیحان فارسی زبان این را برنمی تابد.

استاد سعید حمیدیان در شمارۀ 99 بخارا(ص41) به خرمشاهی چنین پاسخ می دهد:
گفته اند: اینکه حمیدیان «عمارت کرد» را فعل تام (کرد = ساخت) گرفته پذیرفته نیست، و باید آن را فعل مرکب خواند. دربارۀ این یکی باید بگویم که حتی اگر نَی زیر ناخنم بکنند، نخواهم پذیرفت که فعل مرکب است، به این دلیل واضح که این عمارت برمی گردد به خرابات که گوشه ای از آن، اقامتگاه و آرامجای رندان باده نوش است، پیداست وقتی سخن از جای اقامت است «خرابات» در معنای اولیه و مکانی آن به کار رفته، یعنی از مقولۀ ابنیه است، که بدیهی است باید فعل تام برای آن به کار رود.
سپس آقای حمیدیان دربارۀ شاهدی از حافظ که خرمشاهی گفته بود از غیب رسید، می نویسد:
رفیق عزیز بهتر است من و شما در این سن و سال، زیاد به حافظۀ خود غرّه نشویم چون شاهد نامناسب معمولاً از «مأمن عیب» می رسد، نه از «مکمن غیب». «عمارت کردن» در شاهد اخیرتان دقیقاً و همچنان که خود گفته اید، فعل مرکب است؛ من هم آن را در شرح همین بیت فعل مرکب گرفته و «آبادان کردن» معنی کرده ام؛ اما اصل و اهمّ قضیه این است که بیت مذکور به هیچ روی قابلیت استناد برای «عمارت کردن» در بیتِ «مقام اصلی ما گوشۀ ...» ندارد...
در ادامه، حمیدیان دربارۀ این بیت به نکتۀ مهم زیر اشاره دارد:
مطابق قواعد فن قافیه، در هر شعر ردیف‌داری، چون همین غزل، معمولاً یک مورد عدول از صورت و معنای ثابت ردیف مجاز است.... در باب غزل حاضر هم اگرچه بنای ردیف بر فعل مرکب است(غارت کرد، اشارت کرد، زیارت کرد، و...) ولی کاملاً شاعر مُجاز بوده که مطابق قاعدۀ یاد شده، در یک مورد آن را به صورت فعل تام بیاورد(ص42).
این مناظرۀ قلمی بین دو حافظ شناس و دوست پنجاه ساله با این لحن صمیمی و در عین حال قاطع از هر نظر برای من جالب و آموزنده بود. در این بحث با اینکه حمیدیان بیش از خرمشاهی بر نظر خود سخت پافشاری می کند ، آن هم با عباراتی چون «حتی اگر نَی زیر ناخنم بکنند...»، «به این دلیل واضح...»، «بدیهی است...»، «به هیچ روی..»، به نظر منِ بنده در این مورد حق با خرمشاهی است. خرمشاهی برای خوانش ومعنی خود از بیت این دو دلیل و قرینه می آورد:
1.      فصیح‌تر آن است که بین عمارت و کرد وقفه نیفتد.
2.      بیت دیگری از حافظ هست که فعل مرکب عمارت کردن به معنی آبادان کردن را تأیید می کند.
قراین و شواهدی دیگری هم هست، بدین شرح:
3.      قرینۀ سوم را خودِ استاد حمیدیان مطرح کرده‌اند: در این غزل ردیف همه فعل مرکب است و در هیچ یک «کرد» فعل تام نیست. در اینجا باید پرسید خوانش و معنی مورد نظر استاد حمیدیان چه مزیِِتی بر معنی دیگر دارد که ما بخواهیم هر سه دلیل و قرینۀ بالا را توجیه کنیم، چنانکه استاد حمیدیان کرده است؟ چرا باید تصور کنیم، حافظ درست در همین بیت مورد مناقشه از قاعده عدول کرده و به استثنا چسبیده و بر خلاف همۀ بیتهای دیگر «کرد» را فعل تام گرفته است؟! در این بیت هیچ اشکالی ندارد که عمارت کردن به خرابات برگردد – که گوشه را هم در خود دارد. می گوید خدایش خیر دهاد که این خرابات را آبادان کرد.
4.       قرینۀ چهارم که هیچ یک از دو استاد بزرگوار توجه نکرده اند، این است که اساساً کسی خرابات را برای خرابات نمی سازد که خدایش خیر دهاد. کسی ممکن است مسجد بسازد، مدرسه بسازد و کاروانسرا بسازد و اجرش را ببرد و دعای خیر خلقی هم پشت سرش باشد، ولی خرابات که برای خرابات ساختنی نیست. خرابات پیش از آنکه خرابات شود، خانه های مسکونی یا کاروانسراهایی بوده که  متروکه شده و به قول امروزی ها بعداً نوع کاربری اش عوض شده است. بنا بر این در اینجا دعای خیر حافظ به کسی می رسد که کاربری ساختمانی متروکه را برای شرابخواری رندان عوض کرده است(آبادان کرده است) تا سازندۀ اصلی آن ساختمان متروکه. از نظر حافظ خرابات بدین سبب که پناهگاه رندان شرابخوار و یک لاقبا شده، آبادان گشته است، وگرنه، خود خرابات که ارزشی نداشته تا حافظ  برای سازنده‌اش دعای خیر کند.
5.      نگارنده در پیکرۀ واژگان متون فارسی ( حاوی بیش از 1200 متن زبان فارسی از آغاز تا امروز، تهیه شده در گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی) بیش از 400 شاهد عمارت کردن را از آغاز تا عصر حافظ بررسی کرده است. حاصل این بررسی نشان می دهد که عمارت کردن، به معنی عمارت ساختن بسیار کم کاربرد است و کاربرد آن در متون کمتر از انگشتان دو دست است؛ دربرابر صدها شاهد وجود دارد که در آنها عمارت کردن به عنوان فعل مرکب به معنی آبادان کردن به کار رفته است.
 بدیهی است که بر اساس هیچ یک از شواهد و قراین بالا به تنهایی نمی توان  حکم کرد که حافظ قطعاً عمارت کردن را به معنای آبادان کردن در نظرداشته است، ولی مجموعۀ شواهد و قراین پنج گانۀ بالا کفۀ ترازو را به سوی این خوانش و معنا سنگین تر می کند. سخن آخر اینکه منظور نگارنده از این نوشته این نیست که حافظ در بیت مورد بحث «عمارت کرد» به معنی «عمارت ساخت»  را در نظر نداشته است، بلکه منظورم این است که  این معنا نیز در لایۀ معنایی دیگرِ بیت می تواند مطرح باشد.

0 نظر :: مثلاً داوری: دربارۀ بیتی از حافظ