تو نیکی کن آنگه به جیحون فکن

بیت معروف زیر از سعدی بزرگ مثل سائر شده است
تو نیکی می کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز
دربارۀ منشأ این بیت همه به داستانی اشاره دارند در قابوس نامه که به راستی قصۀ بی نمکی است: متوکل عباسی غلام محبوب و خوش سیمایی به نام فتح داشت (در روایت قابوس نامه فرزندخواندۀ خلیفه!!) که هنگام شنا در دجله ناپدید می شود؛ تا اینکه پس از هفت روز او را در شکافهای کنار دجله می یابند.
فتح به خلیفه می گوید: من این هفت روز گرسنه نبودم، هر روز ده نان در طبقی از جلوی من رد می شود و من دو سه نانی از آن که بر رویش «محمد بن الحسین اسکاف» نوشته شده بود، بگرفتمی و بخوردمی. الاسکاف فرا خوانده می شود و او داستان را چنین تعریف می کند: هر روز نانهایی برای اطعام مساکین کنار می گذارم، ولی چند روزی کسی سراغ نانها نیامد. پس هر روز نانها را به دجله می ریختم تا ماهیان بی نصیب نمانند. شنوده بودم که نیکوئی کن و در آب انداز که روزی بردهد.

بنده هم می پذیرم که سعدی در سرودن آن بیت به این داستان قابوس‌نامه نظر داشته است، اما بیتی در فرامرزنامۀ بزرگ هست که داستان این مثل را کمی پیچیده تر می کند. فرامرز در قیروان قرار است پتیاره ها و ددانی را که آن سرزمین را ویران کرده بودند از میان بردارد. پیش از نبرد، ایرانیان به فرامرز می گویند:
که هر کس که او تخمِ نيکی بکاشت / از ايدر نشد تا بَرَش برنداشت
چنين گفت دانای نيکو‌سخن / که نيکی کن آنگه به جيحون فکن
مصراع «که نیکی کن آنگه به جیحون فکن» نشان می دهد که ما با یک مثل یا داستان رو به رو هستیم. فرامرزنامه به تحقیق ما در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم هجری سروده شده است و منبع آن، متن منثور فرامرزنامه بوده و این متن منثور نیز به نوبۀ خود از متونی به پهلوی سرچشمه می گرفته که اصل این متون نیز به دوران ساسانی تعلق داشته است. بنابر این، سرایندۀ فرامرزنامه نه می توانسته به بیت سعدی نظر داشته باشد نه به داستان مذکور در قابوس نامه. به گمان من بنده، مثلی با مضمون نیکی را در آب افکندن و آنگاه پاداش آن را دریافتن، سالها پیش از سعدی و مؤلف قابوسنامه نزد ایرانیان رواج داشته و منشأ آن نیز به اندرزنامه های پهلوی می رسیده است. بعدها در دورۀ اسلامی که ریشۀ داستانی مثلِ « که نیکی کن آنگه به جیحون فکن» فراموش شده، قصۀ بی نمک خلیفۀ ستمکار عباسی را برای آن ساختند.
این داستان در درس نهم کتاب فارسی پنجم دبستان هم آمده است. منتها در آنجا غلام زیباروی متوکل، آنقدر زیبا شده که متوکل مجبور شده مثل پسرش او را دوست داشته باشد و در نهایت هم او را به فرزندی پذیرفته است. جل الخالق! در متون ادبی ما داستان کم بود، باید این داستان خلیفۀ جبار عباسی را می آوردند و او را بدین سان برای نوباوگان ما خلیفۀ حق شناس معرفی می کردند؟!

3 نظر :: تو نیکی کن آنگه به جیحون فکن

  1. درود
    عرب ها هم یک ضرب المثل دارند که می گوید "عمل خير و إرميه في البحر".

  2. با درود
    چنان که پیداست در گرشاسپ نامه هم آمده>

    به گیتی به جز دست نیکی مبر
    که آید یکی روز نیکی به بر

    بسی جای ها گفته اند این سخن
    که کن نیکویی و به جیحون فکن

  3. سلام و عرض ادب
    استاد خطیبی عزیز دست مریزاد، لذت بردم همچو لذت بردنم از دیگر نوشته هایتان
    نمیدانم آیا آن یادداشت را در مجله ای هم طبع کرده اید یا نه و ای کاش طبع کرده باشید، طرح نکته دقیق و نویست.
    حقیر در این ایام هنگام تصفح برخی اوراق! به دو نکته برخورد کردم، پنداشتم که پارگین به زمزم بفرستم، والبته وای بر من،«اینت خطا»!. شاید به کارتان آید
    نکته اول این دو بیت است که از قول هندوان نقل کرده اند:
    -يكى پندِ خوب آمد از هندوان‏/ بر آن خستوانند، ناخستوان‏
    بكن نيكى‏ آنگه بيفكن به راه‏/ نماينده راه ازين بِهْ مَخواه‏ (تحفة الملوك اصفهاني/104)
    -نکته دوم، وجود همان مثل در امثال و حکم عربی است(که یحتمل از فارسی روانه آنجا شده باشد):
    -إفعَلِ الخيرَ و ألقِهِ فِى اليَمِّ: تو نیکی کن و آن را در آب انداز. (فاکهة الخلفاء/104)
    در امثال و حکم متأخران عرب نیز چنین آمده است:
    -إعمَلِ الطِّیِّبَ و أرمِیه البَحرَ (الأمثال العامیه/31)
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
    -الأمثال العامّیّه،احمد تیمورباشا، الطبعة الثانیه، مصر: دار الکتب العربی، 1375ه.ق/1956م.
    -تحفة الملوك، علي بن أبي حفص بن فقيه محمود الإصفهاني‏، مصحح على اكبر احمدى داراني، ‏چاپ اول، تهران: ‏مركز نشر ميراث مكتوب‏، 1382.
    -فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء، ابن عربشاه‏(متوفای 854)،محقق / مصحح: إيمن عبد الجبار البحيري‏،قاهرة: دار الافاق العربية، 1421ه.ق.