پاسخی به تعریضی



در شمارۀ تازۀ بخارا (ش103، ص111-113)، جناب دکتر ناصرالدین پروین در مجموعه مقولات چندگانۀ خود، گانه ای نیز به دانشنامۀ مطبوعات و تعریض به من بنده اختصاص داده اند. حضرت استاد پس از شکوه از دانشنامه های ناتمام و کوچک نبودن کار دانشنامۀ مطبوعات کشوری چون ایران، می فرمایند: «حالا- شگفت آنکه از میان شاهنامه پژوهان-کسانی دست بالا زده اند که این کار عظیم را انجام دهند. اما جلد اول دانشنامۀ مطبوعات ایران نشان می دهد کاری یکدست و جامع ارائه نشده است: نه از نظر گزینش مدخلها و نه از نگاه تدوین آنها. با این وصف، کاریست که می توان در حال حاضر بدان دل خوش کرد و امیدوار بود جلدهای آینده بهتر از جلد نخست باشد».
حضرت استادی! اگر پیشنهاد تدوین و ویراستاری این دانشنامه را پذیرفتم نه به سبب تخصص نداشتۀ شاهنامه پژوهی من بود، بلکه بدان سبب بود که سالها در فن دانشنامه نگاری در دایرة المعارف بزرگ اسلامی شاگردی کرده و مدخلهای متعددی را در زمینۀ تاریخ ایران و ادبیات فارسی – که در هر دو رشته تحصیل کرده ام - هم برای این دانشنامه و هم برای چندین دانشنامۀ دیگر نوشته و مدخلهای بیشتری را ویراسته بودم. اگر این پیشنهاد را پذیرفتم، فقط به این خاطر بود که نیک می دانستم هیچ کاری در این زمینه نشده است. شما چند دانشور را در ایران می شناسید که هم متخصص مطبوعات باشد و هم در فن دانشنامه نگاری و ویراستاری تخصص داشته باشد؟ طی سی سال گذشته، اگر حضرت عالی که نوشته اید «سی و پنج سال است در این باره کار کرده ام» یا حضرت سیدفرید قاسمی قلم‌رنجه می فرمودید و دانشنامۀ مطبوعات می نوشتید، ما غلط می کردیم به سراغ این کار بیاییم. ما داشتیم تخمۀ خودمان را می شکستیم. من بنده که هیچ ادعایی در زمینۀ تخصص شما ندارم. حضرت استادی نیز دربارۀ مستندسازی در تلویزیون تا ریشه شناسی (مثلاً نام ولنجک در همین شمارۀ بخارا) و میترائیسم رومی و قوم‌شناسی خزیمه نظرپردازی می فرمایید. اشکالی هم ندارد، ما که حسود نیستیم. دیگر اینکه هرکس نوشتۀ شما را بخواند، نیک در می یابد که نگاه شما به دانشنامۀ مطبوعات پدرسالارنه و از بلندای برج عاج است و خود می دانید این نوع نگاه ها دیری است به بایگانی تاریخ سپرده شده است. گویی به انشای کودکی می نگرید و بی آنکه اشکالاتش را به او یادآوری کنید یا اصلاحش کنید، می گویید: آفرین پسر خوب! مزخرف نوشتی ولی دفعۀ بعد(اعنی جلد بعدی دانشنامه) بهتر بنویسی ها. بعد هم نزد دیگران بکوشی هرگونه ارتباطی را با این انشاء مزخرف پسرک منکر شوی یا به حداقل برسانی. حضرت استادی! اگر در مقام متخصص مطبوعات، دربارۀ دانشنامه ای که در این وانفسای قحطی آثار ارزشمند، خلئی را پر کرده است، انتقادی می فرمایید، شایسته بود، مانند هر نقد علمی دیگری مستندات خود را هم عرضه می کردید و پاسخ آن را نیز می یافتید؛ نه آنکه کوششهای طاقت‌فرسای گروهی از ویراستاران و نویسندگان و پژوهندگانی که طی چند سال گذشته، روزان و شبان خود را با حداقل دستمزد، بر سر این کار گذاشته اند، با نیش قلم به باد دهی. انصاف نیست. دست آخر هم بنویسی: «بدین ترتیب بود که مقاله های اطلاعات و انقلاب اسلامی و اکودوپرس را که از قبل نوشته و در بایگانی خود داشتم، در اختیارشان نهادم». یعنی صدقه سری دادم، برای آنها که ننوشتم!

0 نظر :: پاسخی به تعریضی