چند قطعه نوحه‌سرايی عاشورای حسينی در بيهق سده پنجم قمری

دوست عزیز و همکار قدیم ما دکتر حسن انصاری که 14 سالی هست در ولایت فغانس رحل اقامت افکنده، در وبگاه خود –که نشانی‌اش را در زیر می دهم – هقت قطعه نوحۀ عاشورایی را از متن عربی سفينة العلوم تأليف دانشمند معتزلی حنفی/ زيدي اواخر سده پنجم قمری نقل کرده است. به نوشتۀ او، در این کتاب، حاکم جشمي چند قطعه از اشعار فارسی را نقل کرده که از مضمون و از سبک آن پيداست که در مجالس حسينی در بيهق آن روزگار، موطن نويسنده کتاب نقل می شده و در اين محافل مصيبت خوانی زمزمه می شده است. دکتر انصاری کوشش بسیاری کرده تا صورت درست اشعار را به دست دهد، ولی چنانکه خودش نوشته مشکلات عدیده‌ای همچنان باقی مانده است. من بنده کوشیدم مطابق فهم خودم این قطعات را که مشتمل است بر 43 بیت، از نو تصحیح کنم و در واقع برخی جاها ناچار شدم متن را مثل مرمّت‌کاران آثار باستانی مرمّت کنم. جز یک بیت (بیت 35) که هرچه فسفر سوزاندم، بی‌نتیجه ماند (یکی مصراع نیز از همۀ نسخه‌ها افتاده است). این بیت را گذاشتم برای استادان و دانشجویان عزیز ادبیات که شاید بتوانند گره آن را بگشایند.
به نظر بنده این متن مهم است و کاش دوست عزیز ما یک مقالۀ مستقل دربارۀ این قطعات می نوشتند و جایگاه آن را در متون مشابه نشان می دادند. بنده پژوهشی نکردم که کهنترین نوحۀ عاشورایی فارسی به چه قرنی می‌رسد. آیا این قطعات در زمرۀ کهن‌ترین این گونه اشعار نیست؟ به هر روی متن تصحیح‌شدۀ این قطعات را با یادداشت‌های توضیحی در زیر آمده است:
نشانی وبگاه دکتر انصاری: http://ansari.kateban.com/post/1943
قطعه اول:
از اين سو عزيزان آلِ رسول / دلِ مرتضی يادگارِ بتول
حسينِ علي سرفرازِ جهان / امانِ زمين وامام زمان
و زان سو صف کفر و قومِ شقاق / اصول ضلال و رؤوسِ نفاق
از اين سو صفي برکشيده ز نور  / و زان سو ستمکار[1]‌قومی کفور
5 بر آلِ نبی تير کرده خدنگ[2]/ همه دل بر آلِ پيمبر چو سنگ
به‌کردارِ گبر و مسلمان به‌نام / به کینِ نياکان کشيده حسام
که بوده‌ست زین‌سان[3] نگونسارتر؟!  / به داغِ  شقاوت سزاوارتر؟!
قطعه دوم:
چو از رزمگه کَرب[4] بنشست باز[5] / به‌نزدیکِ قاسم شد آن سرفراز
برو زار بگریست چندی امام / بنالید بر وی عليه السّلام
10 همی‌گفت با ديده وَز جان غم / مقدّم‌ترينِ عزيزانِ عمّ
به عمِّ تو بود سخت دشوار کار  / که بيند ترا کشتۀ روزگار
نبخشودشان پس هرگز خدای / نگونسار بادا به هر دو سرای

قطعه سوم:
دل مهتران را به تیر خدنگ / بخَستند[6] و کوتاه شد [کارِ][7] جنگ
بر آن زار بگریست پروين و ماه / فروريز[8] اشک و برآورده[9] آه
15 همی‌بازگوی[10] وای و اندر کنار  / شب و روز کن [مر]همی[11] حالِ زار

قطعه چهارم:
به شمشیر [و][12] با زه شد آن بی‌همال / برو بر گذشته کم از بيست سال
همی زار بگریست بر وی شمال / همی‌کَند موی از هلاکش هلال
امامِ جهان چون چنان ديد نور / بجوشيد مردِ صبورِ وقور
بیالود بر رخ عقيق يمن / بر آن نازنین سرفرازِ زَمَن
20 بناليد بر وی پدر زار زار / همی‌گفت با کُشتۀ کارزار:
عزيزا! کريما! [مِها!][13] سرورا! / روانا! جوانا! کَرَم‌پرورا!
به فنّا به فنّا به[14] فنّا سرا!  / مر آل نبي را کو آن افسرا؟![15]
کرا بود فرزند چون تو ذَکَر / ایا ديده و جان و روح پدر

قطعه پنجم درباره مقتل خود حضرت:
امامِ[16] جهان ناتوان گشته بود / سراسر به خونِ تر آغشته بود
25 چو بفتاد مهرِ منوّر ز پای / تو گفتی که شهر اندرآمد[17] ز جای
همه جای[18] چون نوحه‌گر گشت پاک، / بر و سينه هريک، همی‌کرد چاک
ملايک هم از هفتمين آسمان / خروشان شده يکسره زين غمان
برافکنده گیتی ردای سیاه / شده سخت بی نور خُرشيد و ماه
ز اين يار کردش سنان لعين[19] / ......................................../.
30 دليری[20] بر آلِ رسولِ خدای / ز کفر و نفاق‌ست و تاريک‌رای

قطعه ششم:
ز اولادِ زهرا ده و هفت تن / سر آوردشان روزْ تيغِ فتن
به يک جای‌بر جمله کشته شدند / ز روی جهان برنَوَشته شدند[21]
چگونه همی‌کرد خواهد نگاه / به روی محمّد بدان حشرگاه
کنون از حقيقت خبر يافتی / رسيدی بدانچ کو بشتافتی
35 بجزايش ببر ما زین ببست  / به فردوس زو هيچ دعوت مبست[22] (؟)

قطعه هفتم در مورد گذر کردن حضرت زينب بر کشتگان:
چو زينب گذر کرد بر کشتگان / بر آن پاک‌دينان و آزادگان،
غريوان همی‌گفت: يا ويلتاه! / إلی الله شکوای من، محنتاه!
رسولانِ کَربَل[23] جهان را ببين! / حسينِ علي را نگون بر زمين
40 عزيزانِ ديگر شده خاکسار / به دشت بلا بر همه بر فگار
سر از تن جدا و تن از دست و پای / ز کُشته بيار[ا]ست[24] بر دشت جای
همه روی‌بوسندگانِ ترا  / دل و جان و دو ديدگانِ ترا
ز پرده به بیرون کشند[25] آشکار  / به چنگالِ ديوان شده چون شکار


[1] . متن: سنکمار
[2] . متن: دو صد (قافیه درست نیست). ما به جای «دوصد»، «خدنگ» را گذاشتیم. شاید هم در اصل واژۀ دیگری بوده باشد
[3] . متن: زیشان
[4] . کَرَب به معنی اندوه و اضطراب و وحشت در متون منظوم و منثور کهن هست، از عربیِ «کَرْب». در اینجا تلفّظِ «کَرْب» در وزن می‌گنجد نه «کَرَب». اگر بخواهیم معنی درستی از مصراع بیرون بکشیم، باید «رزمگه» را با کسرۀ اضافه تلفّظ کنیم که وزن خراب می‌شود. شاید هم «کَرْب» مخفف کربلا باشد که در «کرب و بلا» باقی مانده است. به هر روی «کَرْب» چه به معنی وحشت باشد و چه مخفّف کربلا، به ضرورت وزن، کسرۀ اضافه را باید بیفکنیم که البته از این افکندن نمونه‌هایی در شاهنامه و متون منظوم دیگر هست.
[5] . متن: ناز. «بنشست باز»، یعنی دوباره [بر زینِ] اسب نشست.
[6] . متن: بجستند
[7] . این واژه در متن افتاده است؛ شاید هم در اصل واژهۀ دیگری بوده باشد.
[8] . فروریز به جای صفت فاعلی فروریزنده.
[9] . متن: برآورده
[10] . متن: بازکوای
[11] . درمتن، فقط «همی» آمده است.
[12] . متن واو را ندارد.
[13] . این واژه در متن افتاده است. شاید هم در اصل، واژۀ دیگری بوده باشد، مثلاً «شها».
[14] . متن: و
[15] . مر آل نبي آن کو افسرا (وزن درست نیست)
[16] . متن: «امامی» که البته همین صورت درست است. «ی» در اینجا کسرۀ اضافه است که در قدیم مطابق اصل پهلوی آن (ī) کشیده تلفّظ می‌شده است. شواهد ان در متون کهن فراوان است. به خاطر جلوگیری از بدخوانی، به «امامِ» تصحیح شد.
[17] . متن: تو کفتی شهر بدر آمد (وزن درست نیست). به تصحیح خود اطمینان نداریم، شاید هم صورت دیگری بوده باشد.
[18] . متن: جا
[19] . مصراع دوم در همۀ نسخه‌ها افتاده است
[20] . دلیری در اینجا یعنی گستاخی
[21] . «برنَوَشته شدن از»، یعنی محو شدن از.
[22] . این بیت سخت به هم ریخته است و بازسازی آن ممکن نشد.
[23] . متن: رسولای کربر.در متون کهن «گُربز» به معنی هوشیار و دانا آمده است، ولی در اینجا گویا «کربر»، صورتی از «کربل»، مخفّف کربلا باشد. واجگاه دو واجِ «ر» و «ل» سخت به هم نزدیک‌اند.
[24] . متن: بیارست
[25] . ز برده (پرده) کشند برون. وزن درست نیست. البته ماهم به تصحیح خود مطمئن نیستیم

0 نظر :: چند قطعه نوحه‌سرايی عاشورای حسينی در بيهق سده پنجم قمری