زیستن در شعر: در آستانۀ «در آستانه»




                                 
برآنم که طی حدود هفت قرن پس از حافظ، احمد شاملو بزرگترین شاعر ایران است. از همان ایام نوجوانی که شعرهای شاملو را می‌خواندم، بسیار لذت می‌بردم، بی‌آنکه در بسیاری موارد معنی آنها را دریابم. جالب‌تر اینکه، با شور و حرارت تمام برای دیگران هم می‌خواندم و بخت با من یار بود که یکی نپرسید، معنی آنها چیست. حتی یکی از قطعات زیبا و پرآوازۀ شاملو را که یکی از زیباترین قطعات در شعر معاصر فارسی نیز هست - تا سالها روزان و شبان زمزمه می‌کردم، بازهم بی‌آنکه معنی آن را بدانم (« و حسرتی» از دفتر مرثیه های خاک):
نه
ترديدي بر جاي بنمانده است
مگر قاطعيت وجود تو
 
                          كز سرانجام خويش
 
                                                  به ترديدم مي‌افكند،
كه تو آن جرعه آبي
   
                      كه غلامان
 
                                     به كبوتران مي‌نوشانند
از آن پيش‌تر
            
كه خنجر
                     
به گلوگاهِ‌شان نهند
ادامه مطلب ...

چرا داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیست؟




دلم کپک زده، آه
که سطری بنویسم از تنگی دل،
همچون مهتاب‌زده‌یی از قبیله‌ی آرش بر چکاد صخره‌یی
زِه جان کشیده تا بن گوش
به رها کردن فریاد آخرین (شاملو)
به یاد آتش‌نشانان مظلوم . آرش، جان در تیر نهاد، برای مردم ایران و تن پاره‌پاره کرد و این آتش‌نشانان جان فدای مردم کردند و خود سوختند.




در اساطیر ایرانی، داستان آرش کمانگیر بسیار پرآوازه است و در اوستا و متون پهلوی و فارسی و عربی از تیرافکنی حماسی او سخن رفته است[1]. خلاصۀ معروف‌ترین روایت از داستان آرش چنین است[2]:
ادامه مطلب ...

گرایش مذهبی فردوسی: تعصّب یا تساهل؟



در یکصد سال گذشته، یکی از مسائل بحث‌انگیزِ شاهنامه‌شناسی، بحث دربارۀ مذهب فردوسی بوده است. از خودِ شاهنامه و منابع قدیم پیداست که فردوسی بر مذهب شیعه بوده و بر همین اساس نولدکه نوشت که فردوسی شیعی بود، ولی به هیچ یک از غُلاة شیعه تعلّق نداشت (نولدکه 1375ش، ص68). شیرانی بر اساس بیت‌هایی در ستایش خلفای راشدین در دیباچۀ شاهنامه، بر آن شد که شاعر بر مذهب تسنن یا شیعۀ زیدی بوده است (شیرانی 1362ش، ص161-219). محیط طباطبایی نیز مانند شیرانی فردوسی را بر مذهب شیعۀ زیدی دانست (محیط طباطبایی 1369ش، ص233-240). به نظر زریاب خوئی، فردوسی اسماعیلی مذهب بود (زریاب 1374ش، ص17-28) و سرانجام مهدوی دامغانی در جستار مفصلی با شواهد مختلف بر آن شد که شاعر مذهب شیعۀ دوازده امامی داشته است (مهدوی دامغانی 1372ش ص20-53). خالقی مطلق نیز نظر مهدوی دامغانی را تأیید کرد و بر اساس نظر هوشمندانۀ نولدکه (همان، ص79-80) که چهار بیت دیباچه را وصله‌شده میان بیت‌های اصلی و الحاقی دانسته بود، در تصحیح خود، هر چهار بیت را به پانوشت برد (برای این نظرات و نظرات دیگر دربارۀ مذهب فردوسی، نک: خالقی مطلق 1390ش، ص142-144).
ادامه مطلب ...

شاه‌گُردنامه؟


نزهت‌نامۀ علائی دانشنامه‌ای است از علوم مختلف، که نویسندۀ آن، شهمردان بن ابی‌الخیر در فاصلۀ سال‌های 490-495ق برای علاء‌الدّوله ابوکالیجار از پادشاهان آل کاکویۀ اصفهان نوشته است[1]. در این کتاب، بخش‌هایی از حماسۀ ملی ایران، به ویژه ماجراهای رستم و برخی دیگر از افراد خاندان او چون پسرش فرامرز درج شده که از شاهنامه گرفته نشده  و روایات آن با روایات شاهنامه متفاوت است. شهمردان برای روایات خود از سه منبع یاد می‌کند و از آنجا که شناخت این منابع برای بحث ما بسیار مهم است، نخست عین نوشتۀ شهمردان را در این باره می‌آوریم و سپس بحث خود را پی می‌گیریم:
ادامه مطلب ...