چکیده: تا کنون دربارۀ سرایندۀ سامنامه بحثهای بسیاری بین پژوهندگان درگرفته است. برخی سرودن آن را به شاعر نامدار قرن هشتم، خواجوی کرمانی نسبت دادهاند و برخی دیگر در این انتساب سخت تردید کردهاند. در این جستار این فرض مطرح شده است که در قرن دهم هجری شخصی همنام خواجو به نام «خواجوی شاهنامهخوان کراتی» منظومۀ سامنامه را از روی همای و همایون خواجوی کرمانی و با اشعار دیگری دربارۀ سام- سرودۀ خود یا دیگران- مدوّن میکند. افزون بر این، همین شخص دو منظومۀ پهلوانی دیگر نیز به نامهای فرامرزنامۀ کوچک و شبرنگنامه که احتمالاً هردو در قرن ششم هجری سروده شده و در متن هیچ یک به سرایندۀ آنها تصریح نشده، به خود نسبت داده است.
واژههای کلیدی: منظومۀ پهلوانی، خواجوی کرمانی، خواجوی کراتی، همای و همایون،
سامنامه، فرامرزنامه
اعضای خاندان
سکایی رستم چون سام و زال و رستم و فرامرز نقش برجستهای در شاهنامه ایفا
کردهاند و بیرون از شاهنامه، برای هریک از اعضای نامدار این دودمان جز زال
و رستم، منظومههای پهلوانی نیز پرداخته شده است که از آن جملهاند گرشاسبنامۀ
اسدی طوسی دربارۀ گرشاسب نیای بزرگ خاندان، سامنامه، فرامرزنامه
(دو تحریر: فرامرزنامۀ بزرگ و فرامرزنامۀ کوچک)، دربارۀ فرامرز پسر
رستم، برزونامه، دربارۀ برزو، پسر سهراب، بانوگشسبنامه، دربارۀ
بانوگشسب، دختر رستم، جهانگیرنامه، دربارۀ جهانگیر، پسر دیگر رستم، شهریارنامه،
دربارۀ شهریار، پسر برزو و آذربرزیننامه، دربارۀ آذربرزین، پسر فرامرز. اینک
سه منظومۀ مورد بحث در این جستار را به کوتاهی معرفی میکنیم:
1.
فرامرزنامۀ کوچک
در شرح پهلوانیهای فرامرز در هند در زمان کیکاوس مشتمل بر
حدود 1600 بیت. در متن این منظومه اشاراتی به نام
سرایندۀ آن دیده میشود (فرامرزنامه، 1382: 62، 102-103) و اکبر نحوی با استناد به
همین اشارات، توانست سرایندۀ آن، رفیعالدّین مرزبان فارسی، معروف به دبیر و زمان
سرایش آن (حدود 560ق) را مشخص کند (نحوی، 1381: 119).
2.
شبرنگنامه که نه نام سرایندۀ آن دانسته
است و نه زمان سرایش آن، مشتمل است بر 2877 بیت و پهلوان اصلی آن، شبرنگ پسر دیو
سپید است که به کینخواهی پدرش که به دست رستم کشته شده بود، برمیخیزد و بین او و
دیوان مازندران از یک سو و پهلوانان ایرانی، بهویژه رستم و فرامرز و گیو و بیژن
از سوی دیگر، جنگهای گوناگونی درمیگیرد و سرانجام شبرنگ از چنگ پهلوانان ایرانی
میگریزد و به توران پناه میبرد. بر اساس ویژگیهای زبانی این منظومه، میتوان
حدس زد که مانند فرامرزنامۀ کوچک در قرن ششم هجری سروده شده است (برای این
منظومه، نک: بِرخ- خطیبی، 1390: 1055-1064).
3. سامنامه، دربارۀ سام پدربزرگ رستم و پدر
زال که از حدود صد و پنجاه سال پیش به این سو دربارۀ هویت و نام سرایندۀ آن، بحثهای
بسیاری بین پژوهندگان درگرفته است. پژوهندگانِ این منظومه با دو مشکل اساسی روبهرو
شدهاند: یکی اینکه منظومۀ همای و همایونِ خواجوی کرمانی با تغییر نام همای به سام
و همایون به پریدخت و برخی تغییرات جزئی دیگر عیناً در سامنامه گنجانده
شده و با بقیۀ سامنامه که به لحاظ شعری جدیدتر و ضعیفتر از همای و همایون است، یکجا به خواجوی
کرمانی نسبت داده شده است؛ دیگر اینکه در
نسخههای مختلفِ بازمانده از سامنامه، شمار بیتها سخت با یکدیگر اختلاف
دارند و از 3700 تا 14500 بیت در نوسان است و چاپ سنگی اردشیر بنشاهی هم 14760 بیت
دارد (نک: رویانی، 1389: 85-86؛ رویانی، 1392: سی و دو).
پژوهشهای سامنامهشناسی
را میتوان به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: یک دسته از پژوهندگان معتقدند به سبب ذکر
نام خواجو در سامنامه (نک: سطور بعد)، این منظومه از خواجوی کرمانی است (مثلاً نک: نفیسی، 1307: 65؛ صفا، 1379:
337-340؛ رستگار فسایی، 1370: 15)، ولی گروهی دیگر به سبب سست و عامیانه بودن بخشهایی
از سامنامه، در این انتساب تردید کرده و یا بهکلی آن رد کردهاند (مثلاً
نک: سرکاراتی، 1378: 269-270؛ امیدسالار، 1381: 456-457؛ عابدی، 1390: 1074-1075؛
رویانی، 1392: بیست و پنج – سی و پنج). وحید رویانی (همانجا) آخرین پژوهنده و مصحح سامنامه
بهدرستی به این نتیجۀ قطعی رسید که سامنامه از خواجوی کرمانی نیست،
بلکه سرایندهای ناشناس منظومۀ همای و همایون خواجوی کرمانی را با تغییر همای
به سام و همایون به پریدخت، اقتباس کرده و با اشعار دیگری بر
پایۀ روایات مربوط به سام و پریدخت، سامنامه را در حدود قرن دهم هجری پدید
آورده است[2].
رویانی دربارۀ ارتباط همای و همایون با سامنامه، حدس میزند که خواجو «بخشی از
داستان عامیانۀ مربوط به سام و پریدخت را که در بین مردم رواج داشته گزینش کرده و
دو نام همای و همایون ... بر آن نهاده است، ولی بعد از خواجو کسانی که خواستهاند
سامنامه را منظوم کنند و مشابهت بین آن و همای و همایون را مشاهده کردهاند،
اسامی آن را به سام و پریدخت تغییر داده و داستانهای دیگری را به آن افزوده و اثر
جدیدی به نام سامنامه ساختهاند (رویانی، 1392ش: سی و پنج). رویانی (همان: سی و
چهار) در پاسخ به این پرسش که سامنامه از کیست، حدس میزند که «این اثر به یک
شاعر تعلّق ندارد و اثری است متعلّق به ادب عامیانه که در بین مردم رایج بوده و هر
نقّالی به فراخور توان و ذوق خود بخشی از آن را منظوم کرده و به داستان افزوده
است». اما پیش از این، بهمن سرکاراتی (همانجا) با طرح پرسشی حدس دیگری زده بود: «
آیا شاعر دیگری با نام خواجو ولی نه خواجوی کرمانیِ مشهور وجود داشته که با بضاعت
اندک ولی با بهرهگیری از افسانههای عامیانۀ مربوط به سام/ گرشاسب، مثنوی سامنامه
را سروده و خواجوی کرمانی محتوای داستان همای و همایون خود را از موضوع آن
منظومه اقتباس کرده است یا مطلب به گونۀ دیگری است؟» سرکاراتی برای نخستین بار حدس
زد که سرایندۀ سامنامه، خواجونامِ دیگری است جز خواجوی کرمانی مشهور و ما
در سطور بعد پژوهش خود را از همین نقطه آغاز میکنیم، ولی نظر سرکاراتی مبنی بر
اقتباس خواجوی کرمانی از منظومۀ سامنامه برای سرایش همای و همایون
درست نمینماید؛ زیرا، چنانکه گفته شد، سبک شعری سامنامه نشان میدهد که
جدیدتر است و حدود دو قرن پس از سرایش همای و همایون سروده شده است.
در سامنامه در سه بیت زیر نام «خواجو» باقی مانده است:
کسانی که در نیستی خو کنند / ز هستی تبرّا چو خواجو کنند
(سامنامه، 1319- 1320ش: 1/102)
که خواجو چو عیسی روانبخش باش / جهانگیر گردون جهانبخش باش
(همان: 2/389؛ نیز نک: عابدی، همان: 1072)
سراینده خواجوی موبدنژاد / چنین کرد ماه از پی مهر یاد
سامنامه، 1392: 152)
در اینجا این پرسش مهم را میتوان مطرح کرد که با اینکه سرایندۀ سامنامه
هنگام درج همای و همایون خواجوی کرمانی کوشیدهاست نامهای این منظومه را
تغییر دهد و دیگر نشانهها را حذف کند، پس چرا در سه بیت، آن هم در بیت هایی جز
بخش همای و همایون، نام خواجو را به کار برده است؟ از میان سه شاهد بالا،
شاهد سوم از این نظر اهمیت دارد که بعید مینماید که خواجوی کرمانیِ عارفمسلک خود
را موبدنژاد نامیده باشد یا دیگران چنین لقبی بدو داده باشند؛ پس، بر اساس این دو
قرینه، میتوان به این نتیجۀ مشخّص رسید که این شخص احتمالاً خواجوی دیگری است.
اما این خواجو کیست؟ به گمان ما ردّی از این خواجو در برخی نسخههای شبرنگنامه
و فرامرزنامۀ کوچک باقی مانده است، بدین شرح:
از میان پنج
نسخۀ شناختهشدۀ شبرنگنامه، چهار نسخه مستقل نیستند و در متن شاهنامه
کتابت شدهاند که از آن میان دو نسخه برای برای بحث ما اهمیت دارد: یکی نسخۀ شاهنامه،
محفوظ در ایندیا آفیس (مورخِ حدودِ قرن 11ق با نشان ن) و دیگری در کتابخانۀ
ملی (مورخ 1280ق، با نشان م) که در آن، سه بخش افزوده، شامل شبرنگنامه،
فرامرزنامۀ کوچک و فرامرزنامۀ بزرگ از سرودۀ فردوسی متمایز شده و
قطعهای دربارۀ سرایندۀ دو منظومۀ نخست درج شده است. در نسخۀ ن در برگ
396پ، متن فرامرزنامۀ بزرگ پس از بیت 2880 قطع میشود و در صفحۀ بعد
(397ر)، قطعۀ مورد بحث آغاز میشود که آشکارا پیداست ناقص است و آغاز آن در صفحۀ
قبلی بوده که در نسخه افتاده است. پس از پایان این قطعه که 42 بیت دارد، در سطر
پایینی همان صفحه، متن شبرنگنامه آغاز می شود. در نسخۀ جدیدتر م (ص
152-153) قطعۀ مورد بحث در ظاهر مستقل است و با سرنویس «آغاز داستان و گفتار اندر
وصف حال خود گوید والسلام» آغاز میگردد، اما نخستین بیت این قطعه در نسخۀ م (یکی داستان آرم از پهلوی ...)،
در نسخۀ ن، در میانۀ قطعه جای دارد. قطعۀ مورد بحث در نسخۀ م، پس از
پایان داستان رستم و هفت گردان (فردوسی، 1386: 2/115، ب163) درج شده و پس از آن، به
ترتیب هر سه منظومۀ شبرنگنامه، فرامرزنامۀ کوچک و فرامرزنامۀ
بزرگ آمده است.
در زیر، نخست
متن این قطعه را با مقابلۀ دو نسخۀ ن و ب میآوریم و سپس بحث خود را پی میگیریم،
با این یادآوری که بیتهای 1 تا 18 تنها در نسخۀ ن آمده است:
... مرا دید
بنشسته ماتمزده * ز نرگس به گلبرگ تر نمزده[3]
برآشفت و گفت ای
جهاندیدهمرد * بدینسان نشسته به عالم مگرد
چراغ دلت مرده
بینم همی * دم گرمت افسرده بینم همی
برافروز[4]
ازین کو سخن همچو سر (؟) * بزن پای و لختی برون شو ز در
5 دهان خِرَد
بینم آغندهای * چراغ دو عالم پراکندهای
در شهر دانش
نهاده به بند * جهان خرّم و مر ترا دل نژند
جوانی به پیری
گذاری همی * بگو از چه اندیشه داری همی؟
بزن دست و دست
سخن بازکن * بدان تازگی پرده آغاز کن
به شیرین سخن آب
شکّر بریز * سخن سکّه زن، سکه از زر بریز
10 نوآیینسخن
را بدان برفکن * به سنگ اندرون نقش گلزار بند
بدو گفتم ای
دولت تندخوی * فراخی فکندی به ویرانه پوی
نیارم ز کوی سخندان
گذشت * چه یارد سخن پیش سلطان گذشت
نه راهی که روی
آورم در جهان * نه شخصی که رازم بدارد نهان[5]
شما را چه گوهر
چه خرمهرهای * چه شکّر شما را چه خرزهرهای
15 ز کوی امیدم
قلم درزدند * به گلزار جانم علم برزدند
بهشتیسخنهای
همچو بهشت * نگارینسخنهای نیکوسرشت،
فکندند زینسان
فراوان کمند * نشد گردن فکرتم زآن به بند
ولی گر تو گویی
که بربند نقش * برین هفتمیدان جهانیم رخش
آغاز داستان و
گفتار اندر وصف حال خود گوید والسلام[6]
یکی داستان دارم[7] از
پهلوی * ز فردوسی طوسی ار بشنوی
20 که بر خاک وی[8]
باد صد آفرین * جهان سخن جمله زیر نگین
شنیدم بشد نام
پردرد و رنج * نگشتش فزونتر همی چار[9]
گنج
سپهر گزین فرِّ[12]
ایّام بود * که بیرون ز گفتارشان نام بود
درخت سخن چونکه
بیبر بماند * گزیده همان چار گوهر بماند[13]
25 ازآن مر[14]
یکی پور گرشاسب بود * که شد ساخته کار گفت و شنود
دویم نامۀ بهمن
شهریار * فرامرز با کین اسفندیار
سیم کار شبرنگ
مازندران * که زد با فرامرز گرز گران[15]
ز دانشوران شد
دو پرداخته * یکی مانده و کار ناساخته
30 نبرد فرامرز
[و] مردانگی * دلیری و گردی و فرزانگی
زدن لشکر کید و برداشتن
* ز کشته یکی پشته انباشتن[21]
برآوردن[22]
داد و دین بهی * ز دادار دادن همی آگهی
35 وزان کشتن
دیو بیداد و دین * برافروختن[26] مرز
تورانزمین
چه از دولت آن
کو سر راستان * بسی آفرین کرد بر داستان[30]
که نیکو نباشد
کزینگونه گنج * نهان کرد اندر سرای سپنج
40 کمر بند و
گوهر گزین[34]
کن ز گنج * خرد را تو میزان کن و پس بسنج
پذیرفتم[40]
از وی من این داستان * که برسازم از گفتۀ باستان
کنون گر مرا جانستان
جان دهد * زبانم درین کار فرمان دهد[41]
45 بپیوندم این[42]
گفتۀ دلپسند * چنان چون پسندد ز من هوشمند
چنانکه ملاحظه
میشود، متن این قطعه در نسخۀ م بهرغم آنکه ناقص است، صحیحتر از نسخۀ دیگر است.
شخصی به سراینده میگوید تو که دانشهای بسیار داری، چرا غمزدهای، سخن نوآیینی
برافکن. سراینده در بیت یازدهم پاسخی میدهد که نگارنده آن را بهدرستی درنمییابد،
ولی در ادامۀ پاسخ، از یک سو با فروتنی میگوید که من سخنی نتوانم گفت که بتوان
پیش سلطان (کدام سلطان؟) عرضه کرد و از سوی دیگر مخاطب یا مخاطبانش را متهم میکند
که قادر به فهم سخن او نیستند و سرانجام به درخواست گوینده تن درمیدهد. سپس در
بیت 19 میگوید: داستانی به پهلوی (منظور به فارسی کهن است) از فردوسی در اختیار
دارد. در بیت 21 سراینده همین داستان را «چار گنج» مینامد و میافزاید: چون فردوسی
هجای سلطان غزنه (محمود غزنوی) را گفت، نتوانست چهار گنج (داستان) دیگر را به نظم
آورد. یکی از آنها داستان «پور گرشاسب» بود که گویا مراد همان گرشاسبنامۀ
اسدی طوسی است نه داستانی دربارۀ پسر گرشاسپ (کدام پسر؟). داستان دیگر، «نامۀ
بهمن» که منظور همان بهمننامه از ایرانشان (ایرانشاه) بن ابیالخیر است.
داستان سوم (کار شبرنگ مازندران) همان شبرنگنامه است. سراینده میافزاید:
آن دو داستان (یعنی گرشاسبنامه و بهمننامه) را دانشوران به نظم
آوردهاند، ولی داستان شبرنگ ناگفته ماند (ب29: پیکار آن دیو زوش). پس از آن، در
بیتهای 30 تا 35 سخن از نبردهای فرامرز پسر رستم است که دست کم از سخن نویسنده
دربارۀ نبردهای فرامرز با کنّاس دیو (ب31) و کید هندی (ب32) پیداست که مراد فرامرزنامۀ
کوچک (به ترتیب نک: ب250 به بعد، ب12 به بعد) است نه فرامرزنامۀ بزرگ.
در بیت 36 سخن سراینده بدون مقدمه است و مرجع ضمیر «این» نامعلوم؛ گویا بیت یا بیتهایی
با این مضمون جا افتاده که همان مخاطب ناشناس از سراینده میخواهد، داستانهایی را
که فردوسی به نظم نیاورده، از «گفتۀ باستان» برسازد و ادامۀ سخنان همو در بیتهای
36-42 پی گرفته میشود. در بیت 36 همان مخاطب ناشناس از سراینده میپرسد: پاسخ تو
به این درخواست چیست؟ سرایندۀ ناشناس در بیتهای پایانی قطعه (ب43-45) درخواست آن
شخص را میپذیرد و داستانهای مذکور را به رشتۀ نظم میکشد. دربارۀ این قطعه نکات
زیر شایستۀ یادآوری است:
1. سراینده در بیت 21، جز شاهنامه، از چهار گنج یا
داستان حماسی سخن میگوید، ولی در شرح این داستانها، به سه داستان حماسی گرشاسبنامه،
بهمننامه و شبرنگنامه، اشاره میکند و میافزاید: دو داستان
پرداخته شده، ولی داستان سوم که همان پیکار دیو زوش (شبرنگ) باشد، باقی مانده است
(ب28-29)[43].
2. چنانکه از بیتهای 19 به بعد پیداست، سراینده، منظومههای
حماسیِ جز شاهنامه، حتی گرشاسبنامه و بهمننامه را که
سرایندگان آنها شناختهشدهاند، بخشهایی از شاهنامه میانگارد. چنانکه
خالقی مطلق یادآور شده است، بهویژه از قرن دهم هجری به بعد، کاتبان یا کسان دیگر
برای آنکه شمار بیتهای شاهنامه را به 60 هزار بیت معهود برسانند، منظومههای
حماسی دیگر را در جاهای مناسب گنجاندند (خالقی مطلق، 1372: 127). چنانکه در ادامۀ
این جستار، در بخش معرفی نسخهها خواهید دید از میان پنج نسخۀ مبنای تصحیح ما، در
چهار نسخه، شبرنگنامه و برخی منظومههای حماسی دیگر، از جمله بخشهای
شاهنامه محسوب شدهاند. حتی در یکی از این نسخهها (شمارۀ 2)، ده منظومۀ حماسی
ریز و درشت دیگر به شاهنامه افزوده شده است
3. این قطعه بر اساس سخنان حامیان اسدی طوسی و خود شاعر در
آغاز گرشاسبنامه پرداخته شده است. در آنجا نیز دقیقاً حامی اسدی از شاعر میخواهد
که داستانی را که فردوسی به نظم نیاورده، به رشتۀ نظم آورد (اسدی طوسی 1354:
19-21).
4. چنانکه گفته شد، برخی از بیتهای این قطعه پیوندهای
استواری با بیتهای دیگر ندارند و گذشته از این، برخی بیتها به لحاظ شعری استوار
نیستند (برای نمونه، نک: ب2، 4، 5، 8، 16، 21-23، 37)
بر اساس نکات
یادشده در بالا، دربارۀ سرایندۀ ناشناس، فقط میتوانیم بگویم که او مدعی شده است،
منظومۀ شبرنگنامه را به نظم درآورده و از اشارههای او پیداست که داستانهای
فرامرز در فرامرزنامۀ کوچک را نیز بخشی از شبرنگنامه به شمار آورده
است. نکتۀ مهم اینجاست که در کهنترین و یگانه نسخۀ مستقل شبرنگنامه،
یعنی نسخۀ محفوظ در دانشگاه لایدن مورَّخِ پیش از 1062ق نیز فرامرزنامۀ کوچک
بخشی از شبرنگنامه محسوب شده است. کاتب این نسخه، عبدالله بن صالح معلم الروامی
پس از کتابت شبرنگنامه و به دنبالِ آن، فرامرزنامۀ کوچک، در
انجامۀ نسخه مینویسد: «اتمام یافت کتاب شبرنگنامه» و در سطر پایانی انجامه،
اطلاع مهمی از سرایندۀ آن به دست میدهد، بدین شرح: «من کلام مولانا خواجوی شاهنامهخوان کراتی غفرالله ذنوبه و نور الله قبره» بنا
بر این، میتوان این فرض را در نظر گرفت که سرایندۀ ناشناسِ قطعۀ مورد بحث ما،
همین خواجوی شاهنامهخوان کراتی بوده است. از آنجا که در نسخۀ شاهنامۀ
ایندیا آفیس (ن) در قطعۀ مورد بحث، گاه غلطهای فاحشی دیده میشود[44]،
میتوان نتیجه گرفت که کاتب ن در حدود قرن یازدهم، خود این قطعه را
نیفزوده، بلکه از روی نسخۀ دیگری کتابت کرده است؛ بنابر این، میتوان فرض کرد که
در قرن دهم هجری نسخهای از شبرنگنامه همراه با متن فرامرزنامۀ کوچک
وجود داشته که سرایندۀ آن را خواجوی شاهنامهخوان کراتی میانگاشتند. اما نکتۀ مهم
اینجاست که – چنانکه گفته شد - در متن فرامرزنامۀ کوچک اشارههایی
به نام سرایندۀ آن ، رفیعالدّین مرزبان فارسی در قرن ششم شده است (نحوی، همانجا).
اکنون باید به این پرسش مهم پاسخ گفت که پس این خواجوی شاهنامهخوان کراتی
کیست؟ از میان سرایندگان اشعار پهلوانی که خواجو نام دارند، فقط کمالالدّین
محمود، معروف به خواجوی کرمانی (درگذشت:750ق) شناخته شده که سامنامه
منسوب به اوست. اکنون میتوان این فرض را پیش کشید که خواجوی ناشناس سامنامه
در قرن دهم، شاید همان خواجوی شاهنامهخوان کراتیِ پیشگفته باشد که در حدود همین
قرن دو منظومۀ حماسی دیگر، یعنی شبرنگنامه و فرامرزنامۀ کوچک نیز
بدو نسبت داده شده است. دو قرینه، این همسانانگاری را تقویت میکند: یکی اینکه، خواجوی
شاهنامهخوان کراتی با لقب «شاهنامهخوان» - که از قرن دهم هجری به بعد شواهدی از
کاربرد این لقب یا منصب در دست داریم[45]
– از خواجوی کرمانی کاملاً متمایز شده است
و به هیچ روی نمیتوان تصور کرد که به شاعرِ عارفی چون خواجوی کرمانی لقب شاهنامهخوان
داده باشند، ولی میتوان تصور کرد که به سبب یکسانی نام این دو سراینده (خواجو) و
شباهت خطی نسبت آنها (کرمانی و کراتی[46])،
کاتبان به جای خواجوی شاهنامهخوان کراتی، سامنامه را به سرایندۀ نامدارتر،
خواجوی کرمانی نسبت داده باشند، بهویژه آنکه منظومۀ همای و همایون خواجوی
کرمانی نیز در سامنامه وجود داشته است. قرینۀ دیگر اینکه، سراینده یا
گردآورندۀ سامنامه برای آنکه منظومۀ همای و همایون را در سامنامه
بگنجاند، نامهای همای و همایون و برخی نامهای دیگر را تغییر داده و برخی بیتهایی
که از این منظومه نشان داشته، حذف کرده است (برای نمونهها، نک: رویانی، 1392: بیست
و هشت- سی و یک)، ولی چنانکه پیشتر نشان داده شد، در سه بیت نام «خواجو» باقی مانده
است. ذکرِ نام خواجو در این سه بیت، فقط میتواند بدین دلیل باشد که نام سراینده
یا گردآورندۀ سامنامه به واقع هم خواجو (خواجوی کراتی) بوده است و از این
نظر برای خوانندگان هیچ مشکلی پدید نمیآورده است. در بیت سوم «خواجوی موبدنژاد»،
همچنانکه «خواجوی شاهنامهخوان» در انجامۀ شبرنگنامه، این خواجوی کراتی را
از آن خواجوی کرمانیِ پرآوازه آشکارا متمایز میکند؛ با این همه، دو مانع زیر نیز
بر سرِ راه این همسانانگاری دیده میشود:
1. به سبب وجود منظومۀ همای و همایون
خواجوی کرمانی در متن سامنامه، ولو آنکه نامهای قهرمانان منظومه تغییر
یافته باشند، فرض بعیدی نبوده است که کل سامنامه را نیز از خواجوی کرمانی
بدانند، ولی اینکه سرایندۀ دیگری همنام خواجو و با نسبتِ مشابه او (کرمانی و
کراتی) کل همای و همایون خواجوی کرمانی را اقتباس یا دقیقتر انتحال کند و
با اشعاری از خود یا سرایندهای دیگر، سامنامه را پدید آوَرَد از نوادر اتفاقات
است.
2. در قطعۀ پیشگفتۀ 45 بیتی در آغاز شبرنگنامه
که سراینده مدعی سرودن این منظومه است، به سبب کم بودن شمار بیتها، نشانههای
روشنی نمیتوان یافت تا بر اساس آنها سرایندۀ آن را همان سرایندۀ بخشی از سامنامه
جز همای و همایون انگاشت. اگر دخالت احتمالی کاتبان را در نظر نگیریم، در
این قطعه بیتهای نااستوار اندک نیست و از این رو، میتوان این احتمال را در نظر
گرفت که سرایندۀ آن، شاعر چیره دستی نبوده است ولی با اینکه در سامنامه
(جز منظومۀ همای و همایون) هم گاهی بیتهای سست دیده میشود (نک: بیتهایی
که رویانی، 1392، ص بیست و هفت استخراج کرده است)، در مجموع استوارتر از قطعۀ مورد
بحث است؛ مگر آنکه تصوّر کنیم بقیۀ سامنامه را نیز شاعر ناشناس دیگری
سروده و این خواجوی کراتی آن را مانند همای و همایون انتحال کرده است (نک: پایینتر).
حاصل سخن آنکه تا یافت شدن مدارک و شواهد متقن، میتوان این فرض را پیش کشید
که در حدود قرن دهم هجری، شاعری به نام خواجوی شاهنامهخوان کراتی - که از لقب
شاهنامهخوانِ او پیداست ،دلبستۀ اشعار حماسی است- منظومۀ سامنامه را
مرکب از همای و همایونِ خواجوی کرمانی، با تغییر نام همای به سام و همایون
به پریدخت و اشعاری دیگری دربارۀ سام و پریدخت که در آن زمان در میان مردم رواج
داشته است، مدوّن میکند. شاید این سراینده، اشعار سامنامه جز همای و
همایون را نیز خود نسروده، بلکه از جای دیگری برداشته باشد و امروزه دیگر نام
سرایندۀ واقعی آن بر ما پوشیده مانده است. از آنجا که نام خواجو در سامنامه
درج شده بوده و نیز به سبب آوازۀ بلند خواجوی کرمانی، منظومۀ سامنامه به
نام همو شهرت یافته است، نه به نامِ فرد گمنامِ همنامِ او، خواجوی شاهنامهخوانِ
کراتی. همین خواجوی گمنام که در انتحال تخصص دارد، دو منظومۀ حماسی دیگر، یعنی شبرنگنامه
و فرامرزنامۀ کوچک را نیز که حدود چهار قرن پیش از او، در قرن ششم هجری
سروده شدهاند[47]، به نام خود سند میزند و با
تقلّب از روی دست اسدی طوسی در آغاز گرشاسبنامه، تقدیمنامهای خیالی هم
میسراید و به آغاز شبرنگنامه میافزاید. اگر به بیتهای قطعۀ 45 بیتی
دقیقتر شویم، ساختگی بودن آن آشکارتر میشود[48]؛
این قطعه به لحاظ شعری، هم از شعر شبرنگنامه و هم از فرامرزنامۀ کوچک
جدیدتر و فروتر است و چنانکه نشان داده شد، بین برخی بیتهای آن، انسجام کافی نیز
دیده نمیشود.
منابع
آیدنلو، سجاد،
1392ش، «بررسی تصحیح جدید سامنامه»، کتاب ماه ادبیات، ش80 (پیاپی: 194)،
آذرماه، ص57-65.
اسدی طوسی، علی
بن احمد، 1354ش، گرشاسبنامه، به کوشش حبیب یغمایی، چاپ دوم، تهران طهوری.
امیدسالار،
محمود، 1381ش، «بیان ادبی و بیان عامیانه در حماسههای فارسی»، جستارهای شاهنامهشناسی
و مباحث ادبی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، ص438-460.
بِرخ، گابریله فان دِن و ابوالفضل
خطیبی، 1390ش، «شبرنگنامه»، فردوسی و شاهنامهسرایی: گزیدهای از مقالات دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، زیر نظر
اسماعیل سعادت، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص1055-1064؛ دانشنامۀ زبان
و ادب فارسی، زیر نظر اسماعیل سعادت، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1391ش.
خالقی مطلق،
جلال، 1372ش، «معرفی قطعات الحاقی شاهنامه»، گل
رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، نشر مرکز، ص126-170،
421-438.
دهخدا، علیاکبر،
1377ش، لغتنامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورة جدید.
رستگار فسایی،
منصور، 1370ش، مقدّمۀ برگزیدۀ سامنامه، شیراز، نوید شیراز.
رویانی، وحید،
1392ش، مقدّمۀ سامنامه (نک: سامنامه).
ریاحی، محمدامین،
1369ش، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران، پاژنگ.
ریاحی،
محمدامین، 1372ش، سرچشمههای فردوسیشناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و
مطالعات فرهنگی.
سامنامه،
1319-1320ش، خواجوی کرمانی، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، چاپخانۀ سلطانی.
سامنامه،
1392ش، از سرایندهای ناشناس، به کوشش وحید رویانی، تهران، مرکز پژوهشی میراث
مکتوب.
سرکاراتی، بهمن،
1378ش، «بازشناسی بقایای افسانۀ گرشاسب در منظومههای حماسی ایران»، سایههای
شکارشده، تهران، قطره، ص251-280.
شبرنگنامه، نسخۀ کتابخانۀ دانشگاه لایدن به نشان Ms. Acad.150، همراه با متن
فرامرزنامۀ کوچک.
شبرنگنامه در نسخۀ شاهنامه،
محفوظ در کتابخانۀ ایندیا آفیس در لندن به نشان MS IO Islamic 3263 (IO).
شبرنگنامه در نسخۀ شاهنامه محفوظ در کتابخانۀ
ملی ایران، مورخ 1280ق به شمارۀ 5-22236.
عابدی، محمود، «سامنامه»، فردوسی و شاهنامهسرایی: گزیدهای از مقالات
دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، زیر نظر
اسماعیل سعادت، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص1055-1064؛ دانشنامۀ زبان
و ادب فارسی، زیر نظر اسماعیل سعادت، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی،
1391ش.
فرامرزنامه
(فرامرزنامۀ کوچک)، 1382ش، به کوشش مجید سرمدی، تهران، انجمن
آثار و مفاخر فرهنگی.
فرامرزنامۀ بزرگ،
1394ش، به کوشش ماریولین فان زوتفِن و ابوالفضل خطیبی، تهران، سخن.
فردوسی،
ابوالقاسم، 1386ش، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، 8جلد (جلد 6 با
همکاری محمود امیدسالار و جلد7 با همکاری ابوالفضل خطیبی)، کالیفرنیا و نیویورک، بنیاد
میراث ایران، 1366-1386ش/1981-2007م؛ تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ،
1386ش.
نحوی، اکبر، 1381ش،
«ملاحظاتی دربارۀ فرامرزنامه و سرایندۀ آن»، مجلّۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران،
ش164، ص119-126.
نحوی، اکبر،
1390ش، «فرامرزنامه»، فردوسی و شاهنامهسرایی:
گزیدهای از مقالات دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، زیر نظر اسماعیل سعادت، تهران،
فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص1013- 1024.
نفیسی، سعید،
1307ش، نخلبند شعرا (احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی)، تهران، مؤسّسۀ
خاور.
[1] .
رایانامۀ نویسنده: abkhatib39@gmail.com
[2] . در
انجامۀ چاپ سنگی سامنامه، سه بیت زیر آمده که سجاد آیدنلو در نقد خود بر سامنامۀ
تصحیح وحید رویانی، آن را سرودۀ ناظم سامنامه میداند و قرینهای که ناظم،
خودش منظومه را نسروده، بلکه همای و همایون را با روایات و ابیات دیگر
تلفیق کرده است (آیدنلو، 1392: 57):
چو این خسرویدیبه میدوختم / چراغی ز دانش برافروختم
طرازش به طرز دگر ساختم / جنیبت به مرز دگر
تاختم
من آن نیستم کاین گهر سفته است / کسی دیگر است
اینکه این گفته است
[3] . م بیتهای 1-18 را ندارد
[4] . «برافروز» تصحیفِ «برافراز»؟
[5] . متن: جهان
[6] . ن سرنویس ندارد
[7] . م: آرم
[8] . م: او
[9] . ن: تاج و
[10] . ن: غزنین بآشوب
[11] . م: کرد و با؛ ن: سخا کرد و با (!)؛ متن تصحیح قیاسی است
[12] . ن: فرد
[13] . ن: پیر بی زر نماند (؟)
[14] ن: زما هر
[15] . ن این بیت و بیت سپسین را ندارد
[16] . ن: بشد
[17] . ن: روش؛ م: ذوش
[18] . م: با
[19] . ن: ز کار دلیران همیدون قیاس
[20] . ن: فتاد اندر
[21] . م: پشتۀ باشتن(!)
[22] . ن: سر سروران
[23] . ن: درآن
[24] . ن: ز
[25] . م: دریا به
[26] . م: برافروخت و آن
[27] . ن: چو
[28] . ن: تو
[29] . ن: چو گوئی که این رای فرخ دهی
[30] . ن این بیت و بیت سپسین را ندارد
[31] . ن: تمام
[32] . ن: شصت
[33] . ن: گشائی
[34] . ن: کمین
[35] . م: گزین
[36] . م: چه از نزد شاهان رسد
[37] . ن: که
[38] . ن: خرد
[39] . ن: برد
[40] . ن: رقم سازم
[41] . ن: بدین کار فرمان برد
[42] . ن: از
[43]. البته شاید بیت 34 اشاره داشته
باشد به بخش آغازین فرامرزنامۀ بزرگ (بهویژه نک: ب 189 به بعد) که فرامرز
در خرگاه، مرز ایران و توران با طُوُرگ، عاملِ افراسیاب نبرد میکند و او را درهم
میشکند.
[44] . برای نمونه، «سخا» به جای نویسش درست «هجا» در ب22؛ «تمام»، به
جای «کلید» در ب 35؛ نیز نک: ب23، 25، 29.
[45] . بدیهی است که پس از فردوسی و حتی پیش از او، کسانی بودند که در
دربارها و محافل دیگر شاهنامه میخواندند و این مصراع فرّخی سیستانی،
«شنیدستم این من ز شهنامهخوان»، حاکی از آن است که در روزگار فردوسی کسانی به «شاهنامهخوان»
نامبردار بودند، ولی دست کم از قرن دهم به بعد، اسناد کافی در دست است که نشان میدهد،
لقب یا منصب «شاهنامهخوان» در دربارهای عثمانی و صفویه وجود داشته است (برای
کسانی که در این دوران به این لقب یا منصب معروف بودند، نک: ریاحی، 1369: 144-148؛
ریاحی، 1372: 70-71).
[46] . در لغتنامۀ دهخدا از دو روستا در گیلان نام رفته که با
کَرات ساخته شدهاند: یکی کراتکتی، دهی در دهستان گلیجان شهسوار (نیز همین
نام در دهستان ناتل رستاق در شهرستان نور) و دیگری کراتمحلّه، دهی در
دهستان اوشیان در رودسر.
[47] . در متن فرامرزنامۀ کوچک، به نام سرایندۀ آن تصریح نشده و در متن شبرنگنامه
نیز اساساً سخنی از سرایندۀ آن در میان نیست.
[48] . برای نمونه سرایندۀ این قطعه در بیت 29، کناس (نام دیو) را بدون
تشدید به کار برده و متوجّه نبوده است که در همۀ موارد کاربرد آن در بیتهای فرامرزنامۀ
کوچک، با تشدید «ن» به کار رفته است (مثلاً نک: ب 21، 95، 179).
0 نظر :: سرقت ادبیِ سه منظومۀ پهلوانی در قرن دهم: فرامرزنامۀ کوچک، شبرنگنامه و سامنامه
ارسال یک نظر