به دادار دارنده سوگند خورد / که هرگز تنم بیسِلیح نبرد،
نباشد، نه رخ را بشویم ز خاک / سَزد گر نباشم برین سوگ پاک
کُله ترگ و شمشیر جام منست / به بازو خمِ خام دام منست
پس از اسیر شدن هجیر در دز سپید به دست سهراب، گردآفرید، دختر گَژدَهم بر اسب مینشیند و به
جنگ سهراب میآید، ولی (فردوسی، 1393، ص 269، ب207-210):
سخن: نوشته های ابوالفضل خطیبی در زمینۀ شاهنامه شناسی و ایران شناسی © 2008. طراحی شده توسط Lucian E. Marin
این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است