برگزیدۀ مقاله های نشر دانش درباره شاهنامه



برگزیدۀ مقاله های نشر دانش درباره شاهنامه


پيشگفتار
شاهنامة فردوسي يكي از كتاب‌هاي محبوب ايرانيان طي هزار سال گذشته بوده و شاهنامه‌خواني درميان قشرهاي مختلف، از درباهاي شاهان و اميران گرفته تا طبقات تحصيل‌كرده و دانش‌آموزان مدارس و حتي مردم عادي سخت رواج داشته‌است. ازاين‌رو همواره شاهان و امرا و ديگر علاقه‌مندان به شاهنامه، استنساخ از اين اثر ارجمند را به كاتبان سفارش مي‌دادند و رمز ماندگاري شاهنامه نيز ـ به رغم حجم بسيار زياد آن ـ در همين توجه و عنايت ويژة ايرانيان و استنساخ مدام آن نهفته‌است. اما از سوي ديگر، همين استنساخ مدام سبب شده‌است تا شاهنامه‌خوانان و كاتبان بنابه انگيزه‌هاي مختلف در متن اصلي تصرف كنند كه مهمترين آن‌ها عبارت است از: حذف بيت‌هايي و افزودن بيت‌هاي ديگر؛ تصرف در حوزة واژه‌ها و ساختار نحوي متن: بدينسان كه هنگام كتابت، واژه‌هاي رايج در فارسي معيار عصر خود را به جاي واژه‌هاي كهن و متروك شاهنامه مي‌نشاندند و يا برخي ساخت‌هاي نحوي كهن متن اصلي را دگرگون مي‌ساختند؛ ذوق‌ورزي‌هاي برخي كاتبان خوش‌ذوق در تغيير مصراع‌ها و بيت‌ها. اين تصرفات عديده سبب شد تا كار تصحيح بر مصححان سخت شود و در بسياري موارد بازشناسي متن اصلي ناممكن. ازاين‌رو پس‌از گذشت سال‌ها از تكوين فن «تصحيح انتقادي متن» (Critical edition)، هنوز متن منقّحي از شاهنامه كه صاحب‌نظران در اصالت آن تا حدي اتفاق نظر داشته‌باشند، فراهم نشده‌است. بديهي است هرگونه تحقيق اسطوره‌شناسي، دين‌شناسي، زبان‌شناسي و مردم‌شناسي و جز آن‌ها بر اساس متن‌هاي نامطمئن چه‌بسا به نادرستي‌هايي در نتايج تحقيق بيانجامد. بااين‌همه به‌نظر نگارنده، ازميان تصحيحات انتقادي و غيرانتقادي شاهنامه، متن انتقادي‌ـ‌تحقيقي جلال خالقي مطلق بر پاية نسخة نسبتاً نويافتة فلورانس (مورخ 614 هـ . ق) و 15 نسخة قديمي و معتبر ديگر مي‌تواند اساس متني قرار گيرد كه اميد است در آيندة نزديك، غالب صاحب‌نظران و شاهنامه‌شناسان بر اصالت آن اتفاق نظر يابند.
مقاله‌ها و نقدهايي كه در اين مجموعه گرد آمده، از سال 1378 تا 1384 در شماره‌هاي مختلف نشر دانش به چاپ رسيده‌اند. همچنين دو مقالة نقد، يكي با عنوان «جدل‌هاي جديد دربارة شاهنامه از منظر ادبيات تطبيقي» و ديگري با عنوان «انتخاب اقدم يا ترجيح اصح» كه در مجلة بين‌المللي نامة ايران باستان، از مجله‌هاي ادواري مركز نشر دانشگاهي به چاپ رسيده‌اند، به اين مجموعه اضافه شده.
مقالة دوم درواقع نقد مفصلي است بر شاهنامة چاپ مسكو كه در آن براي نخستين بار، متن انتقادي مصححان شوروي نقد و بررسي شده‌است. اين مقاله‌ها و نقدها مباحث مختلف شاهنامه را دربر دارد، ولي توجه ويژة نگارنده به موضوع «تصحيح انتقادي متن شاهنامه» در همة آن‌ها به چشم مي‌خورد. نگارنده اميدوار است با انتشار اين مجموعه، گامي هرچند كوچك در راه صعب و پرسنگلاخ بازشناسي متن اصلي شاهنامه و شناسايي برخي بيت‌هاي جعلي برداشته‌باشد.
سپاسگذاري‌ها:
ـ استادان گرانمايه دكتر علي اشرف صادقي، دكتر نصرالله پورجوادي، احمد سميعي گيلاني و اسماعيل سعادت كه همواره به نوشته‌هاي ناچيز نگارنده با حسن ظن نگريستند و آن‌ها را ازسر لطف پيش‌از چاپ خواندند و پاره‌اي نكات ارزنده را گوشزد فرمودند.
ـ دوست و همكار گرامي، آقاي علي‌اكبر رژدام كه يكبار ديگر كل اين مجموعه را ويراستاري فرمودند.
ابوالفضل خطيبي
دي‌ماه 1384
***********************
نقد دکتر سجّاد آیدنلو بر این کتاب در :
جهان کتاب، سال دوازدهم، شماره 9- 11 (پیاپی224- 226)، دی- اسفند1386، صص38 و39
به نام خداوند جان و خرد

چهارده گفتار در متن شناسيِ شاهنامه

سجّاد آيدنلو

برگزیده مقاله های نشر دانش(11)، دربارة شاهنامه، ابوالفضل خطیبی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اوّل 1385، پنج+ 245 ص

در میان شعب و زیر بخشهای دانش شاهنامه شناسی، «متن پژوهی» - ولو در مفهوم سنّتی آن- از کهن ترین و پر اقبال ترین زمینه هاست و اگر کوشش حمدالله مستوفی را برای مقابلة چند نسخة شاهنامه و فراهم آوردنِ دست نویسی در شصت هزار بیت، نخستین اهتمام جدّی در این باره بدانیم، پیشینه ای حدوداً هفتصد ساله دارد. در ایران صرف نظر از یادداشتها و نظریّات کسانی چون شادروان استاد ملک الشعرای بهار شاید بتوان انتشار داستان رستم و سهراب بنیاد شاهنامه (سال1352 ه.ش) را مبدأیی برای رویکردهای علمیِ محقّقان و منتقدان به مسائل متنی شاهنامه دانست که با چاپ دفترهایی از متن و یادداشتهای شاهنامة دکتر جلال خالقی مطلق و نیز مقالات پژوهشگران دیگر دربارة این چاپ یا بر اساس نسخه بدلهای آن، به یکی از درخشان ترین مراحل پیشرفت علمی خود رسیده است.
در کارنامة متن شناسیِ حماسة ملّی ایران در چند سال اخیر (دهة هشتاد شمسی) آقای ابوالفضل خطیبی، عضو هیأت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و همکار دکتر خالقی مطلق در تصحیح دفتر هفتم شاهنامه، از محقّقانی است که به مناسبت پرداختن چند ساله به تصحیح علمی- انتقادی شاهنامه، مقالات تخصّصیِ متعدّدی در این حوزه منتشر کرده اند که چون حاصل تجربه های تصحیح و استقصا دردست نویسهای معتبر شاهنامه بوده، در توضیح برخی از اصول انتقادی متن پژوهی به طور کلّی و تصحیح علمی شاهنامه به طور خاص و همچنین روشن شدن نکته هایی تازه در شاهنامه شناسی بسیار موثّر و راهگشا بوده است.
اینک مایة خوشوقتی است که گزیده ای از این گفتارهای تخصّصی، گردآوری و در اختیار علاقه مندان و محقّقان شاهنامه نهاده شده است. مجموعة «دربارة شاهنامه» شامل چهارده مقاله است که پیشتر در فاصلة سالهای (1379- 1384)1 در دو مجلّة «نشر دانش» (12مقاله) و «نامة ایران باستان» (2مقاله) از نشریّات معتبر مرکز نشر دانشگاهی منتشر شده است. گرچه هر چهارده مقالة این مجموعه دربارة موضوعات متن و تصحیح شاهنامه است ولیکن اگر به صورت جزئی تر به طبقه بندیِ موضوعی آنها بپردازیم می توان آنها را در شش گروهِ : نسخه شناسی، تصحیح بیتها، بازشناسی ابیات اصیل و الحاقی، واژه شناسی، نقد و معرّفی کتاب گنجاند.
در موضوع نخست (نسخه شناسی) سه مقاله در این مجموعه آمده است. در گفتار «کاتب خوش ذوق و درد سر مصحّح (دربارة کهن ترین نسخة کامل شاهنامه(675 ه.ق) » پژوهشگر محترم پس از برشمردنِ شش معیار مهم برای تشخیص ضبطهای اصیلِ کهن ترین نسخة کامل شاهنامه، بریتانیا/ لندن (675 ه.ق) از صورتهای برساختة آن، صرفاً به ملاک ششم یعنی «ارزیابی دقیق شیوة کار کاتب این دست نویس و سنجش آن با نسخه های دیگر» پرداخته و با شواهد گوناگون نشان داده اند که کاتب این نسخه مردی باسواد و ناظم بوده که در برخی از انواعِ اشتباهاتِ متداول میان ناسخان (مانند: نوشتن آغاز مصراع قبل یا بعد به جای مصراع دوم بیت، کتابت مصراع دوم چند بیت بعد و تغییرات دلبخواهی) گاهی به جای اصلاح خطا، خود واژه ها، تعابیر و مصراعهایی ساخته و به نام فردوسی در نسخه اش وارد کرده است و بعضی از محقّقان شاهنامه بدون توجّه به این نکته، ضبط برساختة کاتب را به عنوان سرودة فردوسی به متن تصحیح خویش برده اند. ایشان به درستی خاطر نشان کرده اند که خوش ذوقی کاتب بریتانیا از اعتبار کلّی آن در رده بندی نسخ شاهنامه نمی کاهد و این نسخه پس از فلورانس همچنان معتبرترین دست نویسِ شاهنامه است.
در مقالة «اصالت کهن ترین نسخة شاهنامه (فلورانس،614ق) » به مقالاتی که اصالت تاریخیِ انجامة نسخة فلورانس(614 ه.ق) و اعتبار آن را مخدوش دانسته اند،2 اشاره شده و با نقد رئوسِ موارد این گفتارها به ویژه فرضیّة تأثیر گونة زبانیِ کاتب دست نویس بر ضبطهای آن و نیز ارائة نمونه هایی از صورتهای درست و درخور توجّه نسخه در داستان رستم و سهراب، تأکید و تصریح شده که نسخة فلورانس کهن ترین و معتبرترینِ دست نویسِ فعلاً شناخته شدة شاهنامه است.
قدیمی ترین نسخة شاهنامه که تا امروز در «ایران» شناخته شده، دست نویسی است متعلّق به خاندان سعدلو (از خاندانهای نخجوان و آذربایجان) که به کتابخانة دایرۃ المعارف بزرگ اسلامی سپرده شده و به عقیدة شماری از نسخه شناسان صاحب نظر، از سدة هشتم هجری است. مقالة «شاهنامه ای کهن (همخوانی بخشی از نسخة «سعدلو» با کهن ترین نسخة کامل شاهنامه) » پس از مقالات استاد افشار و دکتر مجتبایی در مجلّة آینده،3 مقدّمة دکتر مجتبایی بر چاپ عکسی نسخه4 و جستار استاد خرّمشاهی و آقای جهانبخش5 ، تازه ترین گفتار مستقلّ و دقیقی است که به بررسی ضبطهای این دست نویس پرداخته. نتیجة کوشش محقّق گرامی در مقابلة این نسخه با بخش بزرگی از نسخه بدلهای مجلّدات اوّل تا پنجمِ شاهنامة دکتر خالقی مطلق و عکس نسخه های مورد استفاده در این تصحیح از پادشاهی اسکندر تا پایان شاهنامه، این است که دست نویس سعدلو/ دایرۃ المعارف بزرگ اسلامی خویشاوندی متغیّری دارد و به طور کامل با هیچ یک از پانزده نسخة معتبر شاهنامه هم خانواده نیست اماّ ویژگی مهمّ آن این است که در قسمتی از شاهنامه (از اواخر پادشاهی بلاش تا قسمتی از شهریاری انوشیروان) ضبطهای بسیار مشابه و نزدیکی با کهن ترین نسخة کامل شاهنامه (بریتانیا/ لندن675 ه.ق) دارد و بعضی از صورتهای منفرد این دست نویس را همراهی و تأیید می کند.
دو مقالة «داستان بهرام گور و آزاده و نکاتی در تصحیح متن شاهنامه» و «شده لاله در چنگ گلبن قدح» دربارة «تصحیح» مصراعهایی از شاهنامه است. در گفتار نخست، صورت درست مصراعی از داستان بهرام گور و کنیزکش، آزاده، در نخچیرگاه به دست داده شده (چو او زیر پای هیون در بمرد) و با بررسی گزارشهای این داستان در منابع مختلف، الحاقی بودنِ چند بیت در این بخش از شاهنامه اثبات شده است. مشخصّة نمایان این مقاله استقصای تقریباً تامّ محقّق گرامی در یافتن و مقایسة روایت بهرام و کنیزک او در مآخذ مختلف فارسی و عربی است. در یادداشت کوتاه دوم نیز مصراعِ «شده ژاله بر گل چو مل در قدح»6 بر اساس ضبطهای پانزده نسخة معتبر و کهن شاهنامه (پایة تصحیح دکتر خالقی مطلق) و ضوابط تصحیح انتقادی به این صورت تصحیح شده است: «شده لاله در چنگ گلبن قدح»
در مبحث مهمّ «بیتهای اصیل و الحاقی شاهنامه» دو تحقیق قابل توجّه در این مجموعه آمده است. یکی «بیتهای زن ستیزانه در شاهنامه» که در بخش نخست آن مطابق معیارهای نسخه شناسی و اصول علمی تصحیح نشان داده شده که بسیاری از بیتهایی که مفهوم آنها طعن و نکوهش زنان است، برخلاف شهرت عام، در اصل سرودة فردوسی نیست و بعدها کاتبان و خوانندگان شاهنامه بر دست نویسهای آن الحاق کرده اند. در بخش دوم هم این نکته مطرح شده که بیتهای اصیل فردوسی که در آنها ذمّ زنان دیده می شود جز از یک بیت، همه از زبان اشخاص داستان و برگرفته از منبع منثور شاهنامه است نه دیدگاه رسمیِ خود فردوسی. نگارنده ناگزیر از اظهار این شگفتی است که هنوز عدّه ای بیت برساخته و موهنِ «زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک از این هر دو ناپاک به» را از فردوسی می دانند حال آنکه الحاقی بودنِ آن در مقالة مورد بحث به خوبی ثابت شده (←صص34و35) و راقم این سطور نیز در گفتاری ویژة این بیت نشان داده است که احتمالاً این نمونه هم از بیتهای دخیلِ نسخ گرشاسپ نامه در دست نویسهای متأخّر شاهنامه است.7 مقالة دوم که به لحاظ موضوع و اهمیّت آن همسان گفتار نخست است، «بیتهای عرب ستیزانه در شاهنامه» نام دارد و به بررسی بیتهای مربوط به خوارداشت تازیان در بخشِ به اصطلاح تاریخی شاهنامه (به ویژه دورة یزدگرد سوم) می پردازد. نتیجة بررسی این است که غالب ابیاتِ از این دست-همچون بیتهای تحقیر زنان- برافزودة کاتبان است از جمله دو بیت معروفِ «ز شیر شتر خوردن و سوسمار/ عرب را به جایی رسده است کار....» و بیت بسیار مشهوری که معمولاً- حتّی از سوی خواصّ و محقّقان هم- از زبان فردوسی و به نام او خوانده و دانسته می شود: بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی. درخور یادآوری است که پیشتر برخی از شاهنامه شناسان دیگر نیز به الحاقی بودنِ این چند بیت متداول اشاره کرده اند.8
تنها مقالة مربوط به «واژه شناسی شاهنامه»، «چو باز‍ِ هش آمد شه سرفراز» است كه نقدي است بر مقاله اي از دكتر سعيد حميديان دربارة چگونگي تلفّظ حرف اضافة (باز). پژوهشگر محترم به استناد شواهدي از جمله چند بيت شاهنامه نشان داده اند كه در تاريخ زبان فارسي تلفّظ اين واژه از سكون (بازْ/ bâz) به كسره (بازِ/ bâze) تحوّل يافته امّا در كنار اين صورتِ تغيير يافته، خوانش كهن تر آن (بازْ) نيز كاربرد داشته است.
شايد يكي از جنجال برانگيزترين و در عين حال غير علمي ترين مباحثي كه اخيراً در حوزة شاهنامه شناسي مطرح شده، فرضيّة «شفاهي بودنِ منابع شاهنامه» از دو پژوهشگر آمريكايي، الگا ديويدسن و ديك ديويس، است. نظريّات اساسي ديويدسن در دو كتاب او- كه هر دو به فارسي نيز ترجمه شده- آمده است: 1. شاعر و پهلوان در شاهنامه 2. ادبيّات تطبيقي و شعر كلاسيك فارسي. از هنگام انتشار اين ديدگاه برخي از شاهنامه شناسان ايراني به نقد و ردّ آن برخاستند و از جمله دكتر اميدسالار در مقاله اي با نام «در دفاع از فردوسي» كتاب نخست (شاعر و پهلوان در...) را مورد بررسي انتقادي قرار دادند.9 مقالة «جدلهاي جديد دربارة شاهنامه از منظر ادبيّات تطبيقي» نيز نقدي است بر كتاب دومِ ديويدسن (ادبيّات تطبيقي و...) كه در واقع مجموعه اي است از چند مقاله. توجّه اصلي اين مقالة نقد بر دو نكته است: الف) بررسي شيوة پاسخ گوييِ ديويدسن به منتقدان فرضيّاتش ب) ردّ مستدلّ ادّعاي بي پاية او دربارة مأخذ گفتاري شاهنامه. اين نقد به دقّت روشن مي كند كه كارهاي محقّق آمريكايي، ضعف عمدة روش شناسي دارد.
بلند ترين مقالة مجموعة «دربارة شاهنامه»، «انتخاب اقدم يا ترجيح اصحّ ؟ (1و2) » است كه در دو قسمت به نقد بخشي (حدود 4500 بيت از جلد هشتمِ) متن شاهنامة معروف به چاپ مسكو پرداخته و دقيق ترين و مفصّل ترين بررسي علميِ اين تصحيح از شاهنامه است كه تا كنون منتشر شده. به نظر ناقد محترم اين تصحيح كه در زمان خود تحوّل مهمّي در متن شناسي شاهنامه بود و هنوز اعتبار نسبي آن محفوظ است، چند ايراد اساسي دارد كه عبارت است از: اعتماد بيش از اندازه به نسخة اساس، شمار اندك و نابسندة نسخه هاي پاية كار، كم توجّهي به منابع جنبي ديگر در تصحيح، عدم بررسي كافي براي انتخاب نسخه هاي شاهنامه از كتابخانه هاي كشورهاي ديگر (غير از شوروي)، كم توجّهي به ثبت دقيق نقطه دار يا بي نقطه بودنِ واژه ها در نسخ، كم دقّتي در آوردن نسخه بدلها و پيروي زياد از ترجمة بنداري در دو جلد نخست. دربارة شاهنامة چاپ مسكو پيش از اين مقالة ممتّع دو نقد نوشته شده است، يكي از دكتر علي رواقي كه مورد اشارة منتقد گرامي هم بوده (←صص154و178) و ديگري از دكتر جهانبخش نوروزي كه ظاهراً فقط خلاصه اي از آن در چكيده مقالات نخستين همايش ملّي ايران شناسي چاپ شده است.10
سومين مقالة نقدِ اين مجموعه، «متن انتقادي يا متن دلبخواهي؟»، دربارة شاهنامة چاپ مرحوم دكتر پرويز اتابكي (هنگام چاپ اين نقد در قيد حيات بودند) است و در آن با توضيح مفهوم اصطلاح «متن/
تصحيح انتقادي» و ذكر نمونه هايي از لغزشهاي كتاب، تصريح شده است كه اين چاپ از شاهنامه برخلاف
نوشتة روي جلدِ آن (متن انتقادي با مقابله با 12 نسخه)، تصحيح انتقادي نيست.
سه گفتار پايانيِ مجموعه، معرّفي چهار اثر ارزشمندِ شاهنامه شناسي است: 1. شاهنامة چاپ بمبئي با يادداشتهاي استاد ملك الشعراي بهار، به كوشش علي مير انصاري (تهران: اشتاد، 1380) 2.يادداشتهاي شاهنامه، دكتر جلال خالقي مطلق (نيويورك: بنياد ميراث ايران، 1380، بخش يكم) 3.سخنهاي ديرينه (سي گفتار دربارة فردوسي و شاهنامه)، از دكتر جلال خالقي مطلق، به كوشش علي دهباشي (تهران: افكار، 1381) 4.جستارهاي شاهنامه شناسي و مباحث ادبي، دكتر محمود اميدسالار (تهران: موقوفات دكتر محمود افشار، 1381)
از اين كتابها، اثر نخست به دليل نظريّات و استنباطهاي هوشمندانة استاد بهار در تصحيح و توضيح ابيات شاهنامه و به عنوان نمونه اي از تحقيقاتِ پيشگامِ شاهنامه شناسي در ايران بسيار درخور توجّه است11 و «يادداشتهاي شاهنامه»- كه بخش دوم آن نيز منتشر شده- بي گزافه دايرۃ المعارف شاهنامه پژوهي و حاصل بيش از سي سال كند و كاو در ادب حماسي ايران است. آن دو مجموعة ديگر هم در بردارندة مقالات مهم و سودمندي است كه داشتن و خواندن آنها براي همة علاقه مندان، پژوهندگان و خوانندگان شاهنامه به اصطلاح «واجب عيني» شمرده مي شود.12
از ويژگي هاي برجستة مجموعة «دربارة شاهنامه» اين است كه خواننده در كنار آگاهي از نكات نويافته دربارة مسائل مختلف شاهنامه پژوهي- به ويژه موضوعات متنيِ آن- با بعضي از مهم ترين اصول و اصطلاحات تصحيح انتقادي متن (با محوريّت شاهنامه) نيز آشنا مي شود مثلاً: لزوم وجود منطق دروني متن، چگونگي بهره گيري از مآخذ جنبي براي تصحيح و تحقيق شاهنامه، ضبط دشوارتر برتر است، كدام صورت مي تواند/ احتمال دارد به صورت ديگر تبديل شده باشد و.... از همين روي مطالعة آن به همة علاقه مندان تصحيح متون فارسي خصوصاً منتقدان، شارحان و ويراستاران شاهنامه پيشنهاد مي شود.
در پايان دو نكتة بسيار جزئي براي توجّه در چاپهاي سپسينِ اين مجموعه مقاله يادآوري مي گردد. الف) نام كتاب دكتر حسين رزمجو «سيري در قلمرو ادب حماسي» ذكر شده (←ص43، زيرنويس10) كه صورت درست آن «قلمرو ادبيّات حماسي ايران» است. ب) بخش يكمِ «يادداشتهاي شاهنامة» دكتر خالقي مطلق شامل توضيحات «دو» دفتر از تصحيح ارزشمند ايشان است نه فقط دفتر «يكم» كه در معرّفي آن اشاره شده (← ص235)
اميد است ساير مقالات و نقدهاي آقاي خطيبي نيز در حوزة شاهنامه و ادب حماسي ايران كه در مجلّات ديگر (به ويژه نامة فرهنگستان) و يادنامه ها، ارج نامه ها و دايرۃ المعارفها چاپ شده است در مجموعه يا مجموعه هاي جداگانة ديگري گردآوري و چاپ شود.


يادداشتها

1. محقّق گرامي در پيشگفتار مجموعه (ص چهار) محدودة زمانيِ چاپ قبلي مقالات را از سال (1378) دانسته اند ولي قديمي ترين گفتار اين مجموعه «متن انتقادي يا متن دلبخواهي؟» است كه در شمارة بهارِ (1379) نشر دانش چاپ شده است.
2. غير از منتقدانِ نام برده در اين مقاله، استاد نجيب مايل هروي نيز تاريخ نسخة فلورانس را مجعول، كتابت آن را مربوط به قرن هشتم و متنش را سست و نااستوار دانسته اند. رك: نجيب مايل هروي، تاريخ نسخه پردازي و تصحيح انتقادي نسخه هاي خطّي، (تهران: مركز پژوهش كتابخانة مجلس، 1380)، صص 56، 57 و 575
3. رك: ايرج افشار، «به شهنامه نظر كن تا ببيني»، آينده، سال هجدهم، 1371، صص466- 465؛ فتح الله مجتبايي، «نسخه اي كهن از شاهنامة فردوسي»، آينده، سال نوزدهم، سال1372،صص301- 291
4. رك: شاهنامة فردوسي همراه با خمسة نظامي، (تهران: مركز دايرۃ المعارف بزرگ اسلامي، 1379)، صص پنج تا سيزده
5. رك: بهاالدين خرّمشاهي و جويا جهانبخش، «ناموس چند سالة اجداد نيك نام»، بخارا، شمارة 23، (متأسّفانه شمارة صفحات مقاله را يادداشت نكرده ام و به آن شماره از مجلّه نيز دسترسي ندارم)
6. رك: شاهنامه (بر اساس چاپ مسكو)، به كوشش دكتر سعيد حميديان، چ2 (تهران: قطره، 1374)، ج8، ص11، بيت77
7. رك: سجّاد آيدنلو، «اين بيت از فردوسي نيست»، كتاب ماه ادبيّات و فلسفه، سال نهم، شمارة 1، (پياپي97)، آبان ماه 1384، صص 55- 50
8. براي نمونه، رك: جليل دوستخواه، «نقد يا نفي شاهنامه»، كلك، شمارة 31، مهر1371، ص71؛ همو، «شاهنامه شناسي: در راه رهايي از آشوب»، آشنا، سال پنجم، شمارة29، خرداد و تير1375، صص22و23؛ محمّدامين رياحي، «پايداري حماسي در زمانة خواري و سرشكستگي»، چهل گفتار در ادب و فرهنگ و تاريخ ايران، (تهران: سخن، 1379)، ص202
9. رك: Omidsalar, Mahmoud, ((Unburdening Ferdowsi)), Journal of America Oriental Society, vol 116, No 2, April- May 1996
و براي ترجمة فارسي آن، رك: «در دفاع از فردوسي»، ترجمة ابوالفضل خطيبي، نامة فرهنگستان، سال سوم، شمارة چهارم (پياپي12)، زمستان1376، صص140- 120
10. رك: جهانبخش نوروزي، «ششصد مورد اصلاح قياسي يا اساسي در شاهنامة چاپ مسكو»، خلاصه مقالات نخستين همايش ملّي ايران شناسي (27- 30 خرداد 1381)، (تهران: دايرة سبز، 1381)، ص521
11. دربارة اهميّت يادداشتهاي استاد بهار از نظر متن شناسي شاهنامه غير از مقدمّة آقاي علي ميرانصاري بر شاهنامة بهار، رك: سجّاد آيدنلو، «بهار و تصحيح شاهنامه»، ارج نامة ملك الشعراي بهار، به كوشش علي ميرانصاري، (تهران: مركز ميراث مكتوب، 1385)، صص 295- 281
12. براي معرّفي و بررسيِ اين سه كتاب اخير، همچنين رك: سجّاد آيدنلو، «ملاحظاتي درباب يادداشتهاي شاهنامه»، نامة ايران باستان، سال سوم، شمارة دوم (پياپي6)، پاييز و زمستان1382، صص71- 39؛ همو، «سخنهاي ديرينه ياد آوريم»، كتاب ماه ادبيّات و فلسفه، سال هفتم، شمارة2 (پياپي74)، آذر 1382، صص108- 117؛ همو، «رهاوردي ايراني از غرب براي شاهنامه پژوهي»، همان جا، سال هفتم، شمارة 7 (پياپي79)، ارديبهشت 1383، صص137- 126




يک نظر :: برگزیدۀ مقاله های نشر دانش درباره شاهنامه

  1. با درود بر شما و دکتر آیدنلو

    اما ای کاش نویسنده ی نقد باریک بینی بیشتری در نثر خود به کار می بردند و این همه واژه عربی به کار نمی بردند. با اندک کوشش واژگان زیر در متن ایشان راه نمی یافت

    استقصای تقریباً تامّ محقّق
    شعب
    محقّقان
    مقالات تخصّصیِ متعدّدی
    استقصا
    راقم
    ممتّع

    *دیگر آنکه چرا واژه ی انجامه با ه پایانی را به جای مختومه به کار برده اند. گویا می خواسته اند پارسی بنویسند پس آن ه پایانی برای چیست. آیا پایان برگ یا چیزی شبیه آن بهتر نبود؟