آبِ دندان و بابِ دندان

در شاهنامه هنگامی که سیاوخش به توران می رود و در سیاوشگرد جای می گیرد، افراسیاب کرسیوز را با هدایایی نزد او می فرستد و به او می گوید:

اگر آب‌دندان بوَد ميزبان/ بدان شهر خرّم دو هفته بمان(فردوسی، ج2،ص 320، ب1747)

اصطلاح آب¬دندان که همین یکبار در شاهنامه آمده و گویا قدیمی ترین شاهد ما برای این واحد واژگانی باشد، به معنای موافق میل است. اما در دیگر متون زبان فارسی به ویژه نظم کاربرد نسبتاً فراوانی دارد؛ به معانی زیر:

1. مطابق میل و سازگار که به جز شاهنامه شاهد دیگری از نثر نیز می آوریم:

(ق6)در دهان مردم از كوزۀ روزگار هيچ چيز آب‌دندان نيست (ابوالرجاء قمی، ص 190)

2. در مورد حریفان در مسابقه و جزآنها به معنای ناکارآزموده و بی تجربه که به سادگی شکست می خورد. این معنی در مقایسه با معانی دیگر بیشتر کاربرد داشته است، تا آنجا که در دیوانهای شاعرانی از قرن ششم چون مسعود سعد(1شاهد: ج1، ص494)، جمال الدین اصفهانی(3 شاهد: ص71،383، 467)، انوری(4شاهد: ج1، ص257، 428؛ ج2، ص559، 889)، آب¬دندان فقط به این معنی آمده است. همین اصطلاح در مورد معشوق و محبوب به معنای رام شدنی است که به سادگی با عاشق بر سر مهر می آید یا تسلیم او می شود:

(ق7)حريفي زهره‌طبع و آب‌دندان/ چو خورشيد آتشين چون صبح خندان(عطار،ص 69)

(ق7)هر دم از ذوق و شوق چندان شد/ تا که او نیز آب‌دندان شد(قانعی، به نقل از محمد بن هندوشاه، ص 228)

3.(کسی) که دارای دندانی سفید و درخشان است.

(ق6) شاهدان آب‌دندان آمده در كارِ آب/ فتنه را از خواب خوش دندان‌كنان انگيخته (خاقانی، 393)

بنابر این هنگامی که آب¬دندان در مورد معشوق با دندانهای سفید و درخشان به کار می رود، گاهی می تواند معنای بر سرِ مهر بودن و تسلیم بودن او نیز مراد شاعر باشد.

4. نوعی شیرینی که از قرن ششم در آثار عطار تا امروز شواهدی از آن در دست است. آصف فکرت، از پژوهشگران افغانی در وبگاه خود(با عنوان یادها) اطلاعات روشنی از این شیرینی و طریقۀ پخت آن در افغانستان و خراسان بدین شرح به دست می دهد:

آب دندان، نخست به معنی «ریق و آبی که در کنار دندان و درمجموع در دهان است». دیگر آب دندان «نوعی شیرینی بسیار نرم وخوشمزه» که ساختن و پختن آن از گذشته های دور در کابل و بلخ و هرات و دیگر نواحی خراسان رواج داشته و دارد و آن نوعی نانک شیرین یا کلوچه (کابل وبلخ: کـُلچَه) است که از آرد نخود بریان و روغن زرد و شکر و گلاب و زعفران می سازند و می پزند. بسیار خوش خور و لطیف است و چون دردهان نهند آب شود و به جویدن نیازی ندارد.


5. نوعی گلابی که شواهدی از آن در متون قرن دهم هجری به بعد موجود است.

6. نوع یا انواعی از انار که دست کم پنج نوع آن به همین نام در برخی شهرهای ایران شناخته شده است. آبدندان شیرین راورِ کرمان؛ آبدندان استخوانی ملس خراسان؛ آبدندان بجستونی ملس خراسان؛ آبدندان ملس درجزین سمنان؛ آبدندان ملس لاسجرد سمنان و آبدندان ملس هماآباد نائین(پایگاه اینترنتی «بانک اطلاعات انار ایران).

7. نوعی حلوا

چنین می نماید که همۀ معانی آب¬دندان به معنی تحت اللفظی آن یعنی آبِ دندان « آبی که در روی و پیرامون دندانها جمع و به سادگی قورت داده می شوند» ربط دارد و انار و گلابیی که آب¬دندان نام دارند، آبدارند و نرم و لذیذ که به سادگی جویده و خورده می شوند و یا شیرینی و حلوایی که به قول امروزی ها در دهان که می رود آب می شود و معانی کنایی آن در مورد حریف که به همان سادگی که آبِ دندان را می توان قورت داد، او را نیز می توان مغلوب کرد و معانی مناسب و درخور نیز در همۀ معانی مذکور حضور دارند. امروزه این اصطلاح جز در نام نوعی شیرینی یا انار یا احیاناً نوعی گلابی و حلوا در برخی شهرهای ایران، کاربرد دیگری ندارد. و جای خود را در معنای یکم یعنی سزاوار و سازگار و مناسب به اصطلاح بابِ دندان داده است.

نکتۀ جالب این است که سابقۀ کاربرد اصطلاح بابِ دندان از حدود یکصد و بیست سال تجاوز نمی کند. در اینجا می خواهیم نشان دهیم که چگونه آب¬دندان یا آبِ دندان که چندین قرن در زبان فارسی رواج داشته جای خود را به بابِ دندان داده است. پیکرۀ رایانه ای گروه فرهنگ نویسی نشان می دهد که قدیمی ترین متنی که در آن اصطلاح بابِ دندان به کار رفته، کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، ترجمۀ میرزاحبیب اصفهانی(سال تألیف: حدود 1289-1310ه.ق) است و پس از او در آثار جمال زاده و هدایت عبدالله مستوفی و سایر نویسندگان فراوان به کار رفته است. واژۀ باب به جز معنی اصلی آن(در و دروازه) به معنی بخشی از یک کتاب، موضوع ، باره، مورد و معانی دیگر آمده است؛ نیز در ترکیباتی چون از هر باب، از این باب، در هیچ باب ، فتح باب و جز آنها در متون کهن و جدید فراوان به کار رفته است. اما یکی از معانی آن که به بحث ما مربوط می شود، معنی مناسب و درخور و شایسته و رایج است که در متون کهن نیست ولی از قرن یازدهم در آثار شاعران سبک هندی چون صائب و بیدل و قدسی مشهدی دیده می شود. به شواهد زیر توجه فرمایید:

از رگ خامی ندارد راه دل در بزم عشق/ چینی مودار بابِ مجلس فغفور نیست(صائب، ج 2، ص638)

پیش ما جز بی خودی دیگر متاعی باب نیست/ خودفروشی بندۀ بی صاحب بازار ماست(صائب،ج 2، ص481)

میان باده کشان بی تکلّفی باب است(همو، ج 2، ص820)

در مملکت وسیع رحمت/ هر جنس که می برند باب است(همو، نک: آنندراج، ذیلِ باب)

هرکه دردی نباشدش باشد/ بابِ آتش چو نخل بی حاصل(قدسی مشهدی، ص 325)

دلیل دیگری که نشان می دهد این معانیِ باب پیش از قرن یازدهم رواج نداشته این است که این معانی در هیچ یک از فرهنگهای فارسی پیش از این زمان مانند مؤید الفضلاء و مدارالافاضل و جز آنها نیامده، ولی در فرهنگهای بعدی چون برهان قاطع و آنندراج آمده است. بنابر این واژۀ باب به معانی مناسب، درخور و شایسته و رایج و ترکیباتی چون باب بودن(رایج و مناسب بودن)، باب کردن(رواج دادن)، باب شدن(رایج شدن) از قرن یازدهم در زبان فارسی کاربرد فراوانی یافته است و بر اساس این معانی باب، طی حدود یکصد سال گذشته ترکیباتی چون بابِ طبع(مناسب طبع)، بابِ میل (مطابق میل)، بابِ دل، باب روز، باب دهان جز آنها کاربرد بسیاری یافته اند، اما از میان ترکیباتی که با باب ساخته شده اند، اصطلاح بابِ دندان به ویژه در معنای کنایی کاربرد گسترده و متنوعی یافته است. دربارۀ ارتباط دو اصطلاح آب¬دندان و بابِ دندان دو فرض را می توان مطرح کرد: یکی اینکه این دو هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. آب¬دندان در معنی مناسب و درخور از رواج افتاده و در دورۀ معاصر اصطلاح بابِ دندان مانند اصلاحات دیگر ترکیب یافته با باب چون بابِ طبع، بابِ میل و بابِ دهان، ساخته شده است. شاید دلیلی که درستی این نظر را تقویت می کند این باشد که از حدود قرن نهم و دهم به این سو شواهد ما از آب¬دندان اندک است. فرض دوم این است که اصطلاح آب¬دندان(در معانی و کاربردهای مختلف) در زبان مردم - هرچند اندک- بوده و چون ارتباط معنایی آب با دندان در این معنی برای اهل زبان ناشناخته بوده، آنان باب را که در این معنی کاربرد وسیعی داشته، به جای آب نشانده اند. کاربرد گسترده و متنوع بابِ دندان در مقایسه با ترکیبات مشابه به ویژه بابِ دهان شاید گواه آن باشد که پیش از آن ترکیب مشابهی چون آب¬دندان بوده است. شاهدی جالب از یکی از قدیمی ترین شواهد برای بابِ دندان هست که این فرض را نیرو می بخشد. میرزا حبیب اصفهانی در یک جمله نخست آب¬دندان و بعد بابِ دندان را هردو به معنی «تسلیم¬پذیر و گول و مفت¬باز» به کار برده است:

(ق14) سقايان مشهد را همینکه چشم بر من افتاد آب دهانشان خشک شد. به هم¬چشمی برخاستند و به بهانۀ آنکه مرا حق سقایی در آنجا نیست خواستند سرچشمۀ هنرم را ببندند. یعنی از آبنبارم آب ندهند اما ديدند كه حريف آب¬دندان و باب دندان نيست، قابل این است بزند و مشک همه را پاره کند. (ميرزاحبيب، ص 109)

منابع:

ابوالرجاء قمی، نجم الدین، دستور الوزراء، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،تهران، 1363.

انوری، اوحدالدین، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرّس رضوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1337.

جمال الدین اصفهانی، جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، دیوان، به کوشش حسن وحید دستگردی، کتابفروشی ابن سینا، تهران، 1320.

خاقانی، افضل الدین بدیل بن علی، دیوان، به کوشش ضیاء الدین سجّادی، زوّار، تهران، 1368.

صائب تبریزی، میرزا محمد¬علی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1364-1370.

عطّار نیشابوری، فریدالدین، خسرونامه، به کوشش احمد سهسلس خوانساری، انجمن آثار ملّی، ، تهران، 1339.

فردوسی، ابولقاسم، شاهنامه ، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386.؛

فکرت، آصف، یاد(وبگاه شخصی).

قدسی مشهدی، حاجی محمدجان، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، دانشگاه فردوسی، مشهد، 1996م.

محمد بن هندوشاه نخجوانی، صحاح الفرس، به کوشش عبدالعلی طاعتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1341.

مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان، انتشارات کمال، اصفهان، 1364.


0 نظر :: آبِ دندان و بابِ دندان