بارها شنیده و خوانده
ام آن هم از استادان بزرگ که ایرانیان 500 سال پیش از اروپاییان به تصحیح انتقادی
متون پرداختند و پشتوانۀ این نظر همانا گفتۀ حمدالله مستوفی مورخ و شاعر نامدار
قرن هشتم هجری است در آغاز ظفرنامه که 50 نسخۀ شاهنامه را مقابله کرده است.
ظفرنامه سرودۀ خود مستوفی است در متن کتاب، شامل رویدادهای ایران از جایی که
شاهنامه به پایان می رسد تا زمان خودش و کل شاهنامه در حاشیه. نخست عین سرودۀ
حمدالله را بخوانید. بعد از تعریف و تمجید از شاهنامه می گوید:
ولیکن تبه گشته از
روزگار /چو تخلیط رفته در او بیشمار ...
نبوده کسی را به تنقیح آن / هوایی شده نامه شوریده زآن
سخنهای او را شنیدم نخست / به قولی صحیح و به لفظی درست
که بودش عدد شصت باره هزار / همه بیتها چون دُر شاهوار
5 وز آن نسخه ها اندر این روزگار/ کمابیش پنجاه دیدم شمار
دران بیت بد بود هم ریخته / شبه وار با دُر برآمیخته
چو دیدم بسی نسخه های چنین / از آن نامه گشتم دل اندوهگین
که فردوسی اندر سخن گستری / برافراشت رایات شعر دری
مروت ندیدم که آن داستان / کژی یابد از جهل ناراستان
10 ز بهر روانش در این کار جهد / نمودم بر آن دست توفیق عهد
بسی دفتر شاهنامه به کف / گرفتم ز دانش چو دُر از صدف
برون آوریدم یکی زآن میان / در او شد سخنها لطیف و عیان
به شش بار بیور سخن شد پدید / که در اول آن بر سخن گسترید
نبوده کسی را به تنقیح آن / هوایی شده نامه شوریده زآن
سخنهای او را شنیدم نخست / به قولی صحیح و به لفظی درست
که بودش عدد شصت باره هزار / همه بیتها چون دُر شاهوار
5 وز آن نسخه ها اندر این روزگار/ کمابیش پنجاه دیدم شمار
دران بیت بد بود هم ریخته / شبه وار با دُر برآمیخته
چو دیدم بسی نسخه های چنین / از آن نامه گشتم دل اندوهگین
که فردوسی اندر سخن گستری / برافراشت رایات شعر دری
مروت ندیدم که آن داستان / کژی یابد از جهل ناراستان
10 ز بهر روانش در این کار جهد / نمودم بر آن دست توفیق عهد
بسی دفتر شاهنامه به کف / گرفتم ز دانش چو دُر از صدف
برون آوریدم یکی زآن میان / در او شد سخنها لطیف و عیان
به شش بار بیور سخن شد پدید / که در اول آن بر سخن گسترید
بحث اصلی بر سر بیت پنجم است:
وزان نسخه ها اندر این روزگار / کمابیش پنجاه دیدم شمار. می گویند جناب حمدالله 50
نسخۀ شاهنامه را از میان نسخه های موجود آن زمان با هم مقابله کرده و نسخۀ صحیحی
از شاهنامه فراهم آورده است. واژۀ آغاز بیت را «وزان» خوانده اند، ولی در نسخه، نیمۀ
بالایی «وز» پاک شده است. بنده نیمۀ پایینی باقی مانده را در جاهای متعددی از متن،
آنجاها که وزان یا دران بود مقایسه کردم و اینک تردیدی ندارم که باید «درآن» خواند
نه «وزآن» بنابر این جناب ایشان می فرمایند: قولی صحیح شنیدم که شاهنامه پنجاه
هزار بیت دارد ولی در نسخه های این روزگار کمابیش پنجاه هزار بیت هست. پس، بسی
نسخه های شاهنامه را بررسیدم و یکی از آن میان بیرون آوردم که شصت هزار بیت بود. بنابر
این «پنجاه» در بیت پنجم به شمار بیتهای شاهنامه مربوط است و باز می گردد به «شصت
باره هزار» در بیت قبل و «هزار» به قرینه حذف شده است. آری من هم می پذیرم با این
خوانش هم، از بیتها پیداست که او نامۀ شوریده را تنقیح کرده است. اکنون هر دو
ادعای جناب حمدالله را بررسی می کنیم. قاعدتاً باید شاهنامۀ او شصت هزار بیت باشد،
نه؟ من شمردم، به همان «پنجاه هزار»ی که خودش بر آن ایراد گرفته نرسید. دربارۀ
تصحیح و مقابله و تنقیح هم بنده به شدت تردید دارم. بیش از ده هزار بیت شاهنامه را
طی سالهای گذشته با این نسخه مقابله کردم، معجزۀ خاصی از این نسخه ندیدم. این نسخه
هم مانند نسخه های قرن هشتم از جمله استانبول و لنینگراد و قاهره و حتی فروتر از
آنها. چند سال پیش، در زمان جاهلیت اولی که با قلم می نوشتم جستاری دربارۀ این
نسخه نوشتم که گم شد. در آنجا دقیقاً شجرۀ نسخه را هم مشخص کرده بودم. به گمان من،
جناب حمدالله یکی از نسخه های شاهنامۀ زمان خودش را در حاشیۀ ظفرنامه کتابت کرده
است. تمام . و همین هم امروزه برای ما البته ارزشمند است، ولی نباید از داخل این،
ابتکار ایرانیان را در تصحیح انتقادی متون بیرون کشید و بر سر غربیان کوفت. چه کسی
می تواند ثابت کند که جناب حمدالله نسخه های شاهنامه را با یکدیگر به واقع مقابله
کرده و صحیح ترین ضبط ها را برگزیده است؟ بیاییم به داشته های واقعی ملت خود
افتخار کنیم به فردوسی بزرگ، به نظامی به مولوی و حافظ، نه به نداشته های خود. در
تصحیح انتقادی متون غربیان پیشرو بودند و اصول آن را تنظیم کردند و ما از آنها
آموختیم. علامه قزوینی هم معلوم نیست اگر به فرانسه نمی رفت و یا با اینگونه
تصحیحات اروپائیان آشنا نمی شد، شاهکارهای خود را در تصحیح متون خلق می کرد یا نه.
آن موقع که غربیان پا به کره ماه گذاشتند، مسلمانان گفتند قرآن از قبل پیش بینی
کرده بود. کجا؟ آنجا که می گوید: اِذا السَّماءُ انفَطَرَت: آنگاه که آسمان از هم
شکافته شود. خوب، که چی؟ امام زاده یعقوب و گرگ بالای مناره چه کار می کنند؟
0 نظر :: آیا ایرانیان در تصحیح انتقادی متون پیشرو بودند؟
ارسال یک نظر