می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم
خیال گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می گذرد
خواب اقاقیاها را بمیرم
شاملو، «از این گونه مردن» از دفتر ابراهیم در آتش
هیچگاه دربارۀ سطراول شعر « می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم» فکر کرده اید. سخت غریب است، نه؟ دوست نازنینم دکتر علیایی، استاد ادبیات دانشگاه تهران بر آن است که شاملو در اینجا کهن گرایی کرده است.
«را» به معنی «برای» است. می خواهم برای خواب اقاقیاها بمیرم. این یکی چه معنی تواند داشت؟ یک معنی این است که بگوییم من فدای خواب اقاقیاها بشوم که چنگی به دل نمی زند یا اینکه خواب اقایاها آنقدر آرامش بخش و زیبا و خیالگونه است که برای حس کردن آن خواب حاضرم جانم را هم بدهم. اما من بنده خوانش دیگری هم دارم. در اینجا «را» همان نشانۀ مفعول بی واسطه است. منتها فعل واقعی به جای بمیرم، ببینم است و شاعر در اینجا با آشنایی زدایی وارد ساحت دیگری از سخن شده است و به جای ببینم گفته است بمیرم. چیزی فراتر از خواب دیدن اقاقیا. مردن در خواب اقاقیاها و غرق شدن در آن، خیال گونه/ در نسیمی کوتاه. در اینجا صنعت تشخیص به کار رفته است( خواب اقاقیاها) و جز آن، صنعت دیگری هم هست که در بدیع به آن مشاکله می گویند: چیزی را با واژۀ غیر خود بیاورند بدان انگیزه که به گونۀ تحقیقی یا تقدیری با آن واژۀ غیر خود همراه و هم نشین شده است. در کتابهای بدیعی این بیت از ابن رَقَعمَق را مثال می زنند:
قالوا اقترح شیئاً نجدلک طبخهُ / قلتَ اطبخوا لی جبّةً و فمیصاً
گفتند چیزی پیشنهاد بده تا برای تو پختنش را نیکو سازیم. گفتم: برای من جبه و پیراهنی بپزید. شاید دوستان ایراد بگیرند که در این بیت، فعل اصلی(پختن) مانند قتل کردن در بیت زیر به کار رفته است ولی درشعر یادشدۀ شاملو سخنی از دیدن نیست:
گفت آن دلبر که خواهم عاشقان را قتل کرد/گفتمش بهر خدا هجران خود را قتل کن
در پاسخ می گوییم در شعر شاملو خواب دیدن آشکار است و نیازی به ذکر آن نیست و زیبایی شعر هم در همین است. یکی از بهترین نمونه های این صنعت را در حدیقۀ نظامی یافتم:
خنده گریند عاشقان از تو / گریه خندند عارفان از تو
خیال گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می گذرد
خواب اقاقیاها را بمیرم
شاملو، «از این گونه مردن» از دفتر ابراهیم در آتش
هیچگاه دربارۀ سطراول شعر « می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم» فکر کرده اید. سخت غریب است، نه؟ دوست نازنینم دکتر علیایی، استاد ادبیات دانشگاه تهران بر آن است که شاملو در اینجا کهن گرایی کرده است.
«را» به معنی «برای» است. می خواهم برای خواب اقاقیاها بمیرم. این یکی چه معنی تواند داشت؟ یک معنی این است که بگوییم من فدای خواب اقاقیاها بشوم که چنگی به دل نمی زند یا اینکه خواب اقایاها آنقدر آرامش بخش و زیبا و خیالگونه است که برای حس کردن آن خواب حاضرم جانم را هم بدهم. اما من بنده خوانش دیگری هم دارم. در اینجا «را» همان نشانۀ مفعول بی واسطه است. منتها فعل واقعی به جای بمیرم، ببینم است و شاعر در اینجا با آشنایی زدایی وارد ساحت دیگری از سخن شده است و به جای ببینم گفته است بمیرم. چیزی فراتر از خواب دیدن اقاقیا. مردن در خواب اقاقیاها و غرق شدن در آن، خیال گونه/ در نسیمی کوتاه. در اینجا صنعت تشخیص به کار رفته است( خواب اقاقیاها) و جز آن، صنعت دیگری هم هست که در بدیع به آن مشاکله می گویند: چیزی را با واژۀ غیر خود بیاورند بدان انگیزه که به گونۀ تحقیقی یا تقدیری با آن واژۀ غیر خود همراه و هم نشین شده است. در کتابهای بدیعی این بیت از ابن رَقَعمَق را مثال می زنند:
قالوا اقترح شیئاً نجدلک طبخهُ / قلتَ اطبخوا لی جبّةً و فمیصاً
گفتند چیزی پیشنهاد بده تا برای تو پختنش را نیکو سازیم. گفتم: برای من جبه و پیراهنی بپزید. شاید دوستان ایراد بگیرند که در این بیت، فعل اصلی(پختن) مانند قتل کردن در بیت زیر به کار رفته است ولی درشعر یادشدۀ شاملو سخنی از دیدن نیست:
گفت آن دلبر که خواهم عاشقان را قتل کرد/گفتمش بهر خدا هجران خود را قتل کن
در پاسخ می گوییم در شعر شاملو خواب دیدن آشکار است و نیازی به ذکر آن نیست و زیبایی شعر هم در همین است. یکی از بهترین نمونه های این صنعت را در حدیقۀ نظامی یافتم:
خنده گریند عاشقان از تو / گریه خندند عارفان از تو
مرسی
ناشناس
۵/۱۳/۱۳۹۴ ۱۱:۱۱ قبلازظهرخیلی گشتم تا یه توضیحی در مورد این شعر پیدا کنم. که شما تا حدودی تونستید کمک کنید
ناشناس
۵/۱۳/۱۳۹۴ ۱۱:۱۲ قبلازظهر