شاهنامه - خطيبي - فردوسي: به نقل منزلگاه شورای گسترش زبان فارسی:
ابوالفضل خطيبي
برگرفته از: كتاب ماه ادبيات و فلسفه ش 77
برگرفته از: كتاب ماه ادبيات و فلسفه ش 77
مى دانيم كهن ترين نسخه شاهنامه نسخه كتابخانه ملي فلورانس, مورخ 614 هـ.ق است كه فقط نيمه اول شاهنامه را در بر دارد ولي كهنترين نسخه كامل شاهنامه, نسخه 675 هـ.ق محفوظ در موزه بريتانيا در لندن است. در فاصله سرودن شاهنامه و كهنترين نسخه كامل بيش از دو قرن فاصله است و در اين فاصله هيچ نسخهاي به دست ما نرسيده است و همه نسخههاي موجود شاهنامه, چنانكه بسياري از شاهنامه شناسان اشاره كردهاند پر است از ابيات الحاقي, تصحيفات و تحريفات. چنانكه امروزه برخي از اين بيتهاي الحاقي دست پخت كاتبان و شاهنامه خوانان به نام فردوسي سخت رواج يافته و بر سر زبانهاست.در اينجا سه نمونه از اين گونه بيتهاي الحاقي را از چاپهاي مختلف شاهنامه كه حتي چاپهاي نسبتاً معتبري مانند چاپ مسكو, نيز در ميان آنان است, نقل مىكنيم نخستين نمونه بيتي است كه مضمون زن ستيزانه دارد. پيش از نقل اين بيت شايسته است اين نكته را خاطر نشان سازم كه به نظر بنده بسياري از بيتهاي زن ستيزانه در شاهنامه الحاقي است. چنين نيست كه بدون دلايل و شواهدي فردوسي بزرگ را از اتهام زن ستيزي تبرئه كنيم يا بگويم شاعر و انديشمند و حكيم فرزانهاي چون او نمىتوانسته چنين بيتهايي بسرايد؛ بلكه بر اساس نسخه شناسي نشان خواهم داد كه اين بيتها سرودهي فردوسي نتواند بود. اما نخستين نمونه: زن و اژدها هر دو در خاك به جهان پاك ازين هر دو ناپاك به بعضي از مردان ممكن است استعدادي هم در حفظ شعر نداشته باشند اما اين بيت را حفظ دارند و شايد به سختي بپذيرند كه سرودهي فردوسي نيست.جالب اين جاست كه اين بيت در هيچ يك از پانزده نسخه كهن و معتبر مبناي تصحيح خالقي مطلق وجود ندارد . طبعاً در شاهنامه چاپ مسكو هم نيست در بسياري از شاهنامهها حتي شاهنامههاي كم اعتبار چون بروخيم نيز اين بيت ديده نمىشود. اين بيت در شاهنامه چاپ سنگي بمبئي 1276 هـ.ق وجود دارد و ظاهراً از همان طريق با چاپهاي سنگي مشابه در شبه قاره هند كه اساس آنها نسخههاي متأخر و كم اعتبار بودهاند به برخي شاهنامههاي چاپ ايران مانند شاهنامه معروف به امير بهادر و شاهنامه انتشار يافته به مناسبت هزاره فردوسي(1313 هـ.ش) راه يافته است.چنانكه ملاحظه شد اين بيت در هيچ يك از نسخههاي معتبر و كهن شاهنامه نيست و بي گمان الحاقي است. بيت دوم كه متأسفانه در چاپ نسبتاً معتبر مسكو ديده مىشود به ماجراي شورش نوش زاد پسر انوشيروان مربوط مىشود. انوشيروان به مرزبان مدائن دستور مىدهد كه شورش را سركوب كند و در نامهاي به او مىنويسد: تو آن را جز از باد و بازي مدان گزاف زنان بودو راي بدان مصرع دوم فقط در يك نسخه از 5 نسخه مبناي تصحيح دانشمندان شوروي يعني نسخه قاهره مورخ 796 هـ.ق بوده است و اينك در هيچ يك از 14 نسخه ديگر مبناي تصحيح خالقي مطلق, اين مصرع ديده نمىشود. اين ضبط در دو نسخه ديگريعني نسخه سعدلو محفوظ در كتابخانه مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي و تحرير حمدالله مستوفي در حاشيه ظفرنامه كه چاپ عكسي هر دو به تازگي انتشار يافته است وجود ندارد. امروزه مايه شگفتي است كه مصححي با ناديده گرفتن قواعد بديهي تصحيح متن اين ضبط يگانه را به متن ببرد و همخواني غالب نسخههاي كهن و معتبر ديگر را در ضبطي ديگر ناديده بگيرد و آن را به حاشيه براند. ضبط اين مصرع در غالب نسخهها چنين است: «گزاف جهان باين(به اين) درازي مدان.» و معني بيت چنين است: تو (مرزبان مدائن) شورش نوش زاد را جدي مگير كه جز گزاف كاريهاي جهان چيزي نيست و چنانكه گمان مىكني چندان به درازا نخواهد كشيد. سومين نمونه: «رستم پس از ذكر دلاوريهاي خود به پدرش زال مىگويد: زافكندن شير, شير است مردهمان جستن رزم و دشت نبردزنان را از آن نام نايد بلندكه پيوسته در خوردن و خفتننداين بيت در شاهنامه چاپ ژول مول آمده و فقط در سه نسخه باز هم متأخر و فرعي تصحيح جلال خالقي مطلق ديده مىشود كه به هيچ وجه نمىتواند محل اعتنا باشد. گذشته از اينكه اين دو بيت از پشتيباني نسخهها برخوردار نيست, به لحاظ شعري نااستوار نيز هست و بيتها با يكديگر و نيز با متن اصلي بسيار سست پيوند يافتهاند.از امتيازات برجسته تصحيح جديد جلال خالقي مطلق از شاهنامه اين است كه او متن شاهنامه را از اين گونه بيتهاي الحاقي كه برخي از آنها جدا سخيف نيز هست پاك كرده و آنها را به حاشيه برده است.مثال ديگري مىزنم كه شايد چندان خوشايند نباشد. بيت معروف چو ايران مباشد تن من مبادبدين بوم و بر زنده يك تن مباد به اين صورت سروده فردوسي نيست. هر چند اين بيت سرشار از احساسات ميهن دوستانه است كه ورد زبان همه ماست. اين نكته را سالها پيش ملكالشعراي بهار گوشزد كرده است. اين بيت مربوط به داستان رستم و سهراب است, آنجا كه هجير در ضمن معرفي پهلوانان ايراني به سهراب, نمىخواهد رستم را به او معرفي كند. هجير با خود مىگويد: چو گودرز و هفتاد پور گزين همه نامداران با آفريننباشد به ايران تن من مباد چنين دارم از موبد پاك ياد سپس در چاپ ماكان«نباشد به ايران تن من مباد« به «نباشد چو ايران تن من مباد» و بعد به «چو ايران نباشد تن من مباد» تبديل شده و شاعري خوش ذوق اين مصرع را از بيت پيشين بريده و سه مصرع ديگر را نيز خود سروده و در مجموع دو بيت زيبا خلق كرده است كه غالب شما از حفظ داريد. اين دو بيت محصول 60 يا 70 سال پيش است و در نسخههاي كهن نشاني از آن نيست.با توجه به نكاتي كه به عرض رسيد, تصحيح دقيق متن شاهنامه ضرورتي است انكار ناپذير. در دهه پاياني قرن گذشته ميلادي دو شاهنامه شناس آمريكايي يكي بانو الگا ديويدسن و ديگري ديك ديويس فرضيه منابع شفاهي شاهنامه را پيش كشيدند كه بنده در چند مقاله خود با دلايل و شواهد مختلف اين فرضيه را نقد و رد كردهام.الگا ديويدسن تا اين حد پيش مىرود كه مىگويد اساس بخشهايي از شاهنامه اقوال منظوم شفاهي است. اين سخن بدين معني است كه شاعر توانمندي چون فردوسي كه هيچ كس بر سخنوري بي مانند او ترديد ندارد در كوچه پس كوچه هاي طوس پرسه مىزده و اشعار حماسي را گردآوري و مدون مىكرده است. فرضيه منابع شفاهي شاهنامه به دلايل و شواهد گوناگون كه در اينجا مجال بحث درباره آنها نيست. پذيرفتني نمىنمايد. فردوسي خود در ديباچه شاهنامه و جاهاي ديگر با صراحت از منبع مكتوب سخن مىگويد و شواهد متعدد ديگري هم در دست داريم كه فردوسي بر اساس يك منبع مكتوب شاهنامه را به نظم درآورده است. من جمله خانم الگا ديويدسن رادر اين درباره براي شما مىخوانم: «ما نمىتوانيم در فرآيند تصحيح شاهنامه به صورت خود به خودي, معيارهاي درست يا غلط, بهتر يا بدتر, اصيل يا بدلي را به كار ببريم. آنچه ما مىتوانيم انجام دهيم به كار گرفتن معياري است براي اينكه در تاريخ انتقال متن كدام ضبط مخصوص براي كدام دوره خاص مناسبتر است.»اين سخن بدين معني است كه مىتوان براي هر قرن يا هر چند قرن تصحيح مستقلي از شاهنامه عرضه كرد. درست است كه با وجود تحريفات و تصحيحات گوناگوني كه در تاريخ كتابت شاهنامه به اين كتاب ارجمند زبان فارسي راه يافته است. امروز هيچ مصححي نمىتواند مدعي شود كه شاهنامه تصحيح او صد در صد اصل سخن شاعر است, ولي مصحح با اتخاذ روشهايي و با مقابله نسخههاي متعدد, مىتواند متني را عرضه كند كه نزديك به سرودهي شاعر باشد.از طرف ديگر مردم ادب دوست ما به هيچ وجه از اهل فن توقع ندارند كه بگويند از تصحيح شاهنامهاي كه نزديك به سرودهي شاعر طوس باشد ناتوانند.اما تصحيح انتقادي چيست؟ تصحيح انتقادي يا Criticalt text يا Critical edition مانند علوم ديگر ره آورد مغرب زمين است و سه مرحله دارد: بررسي نسخهها و گزينش كهنترين و معتبرترين آنها؛ مقابله نسخهها و بررسي متن و سرانجام تصحيح متن و تنظيم نسخه بدلها. درباره تصحيح متن دو فرضيه معروف ارائه شده است: يكي فرضيه ژوزف بديه فرانسوي (1864- 1938) كه بنا بر آن در پيروي از نسخه اساس كه معمولاً كهنترين آنهاست, اصرار شده است. فرضيه ديگر از آن كارل لاخمان آلماني (1793- 1851) است كه بنا بر آن اهميت چنداني به وفاداري به متن نسخه اساس داده نمىشود. اين فرضيه امروزه هواداران بسياري دارد و من بعداً توضيح مىدهم كه در مورد شاهنامه كدام يك از اين فرضيهها را مىتوان به كار بست. شاهنامه چاپ ژول مول را شايد نتوان تصحيح انتقادي به شمار آورد؛ زيرا نسخه بدل ندارد و از اين رو ماهيت تصحيح او چندان روشن نيست به نظرمن باز هم به دليل نسخه بدل نداشتن,تصحيح آقاي جيحوني را نيز نمىتوان تصحيح انتقادي به شمار آورد. خوانندگان و محققان شاهنامه حق دارند كه بدانند كه ضبطهاي مختلف نسخهها چه بوده و مصحح بر اساس چه معياري ضبط متن را برگزيده است.ژول مول مىگويد كه سي و شش نسخه در دست داشته است. خوب, من از كجا بدانم كه او به واقع از اسن نسخهها بهره برده است. دكتر خالقي مطلق به درستي نشان داده است كه خوشبختانه مول گزاف گفته و نود در صد از متن او مطابق با نسخه مورخ 844 محفوظ در كتابخانه ملي پاريس است. به نظر من سه تصحيح از شاهنامه تحولي را در عرضه تصحيح اين متن پديد آورده است؛ نخست تصحيح ژول مول كه با همه ضعفهايش سبب شد بسياري از محققان, شاهنامه را در دست داشته باشند. شاهنامه پژوهي بر اساس اين چاپ پيش رفت. دوم شاهنامه چاپ مسكو است كه با تمام اشكالاتي كه من فهرستوار در اينجا اشاره مىكنم هنوز هم معتبرترين تصحيح كامل شاهنامه است و سوم تصحيح جلال خالقي مطلق كه به تن تنها تحولي را در عرصه تصحيح شاهنامه به وجود آورد. اما انتقاداتي كه به چاپ مسكو دارم. اين چاپ سه حسن بزرگ دارد و سه عيب بزرگ. سه حسن اينكه: براي نخستين بار كهنترين نسخه كامل شاهنامه, يعني نسخه مورخ 675 هـ.ق محفوظ در موزه بريتانيا, اساس تصحيح قرار گرفته است. اين نسخه پس از نسخه فلورانس كه فقط شامل نيمه اول شاهنامه است. هنوز هم معتبرترين نسخه, خصوصاً براي نيمه دوم شاهنامه محسوب مىشود. دوم, براي نخستين بار در تصحيح اين متن به ترجمه عربي بنداري(621- 622 هـ.ق) توجه نشان داده مىشود و سوم ثبت نسخه بدلها به شيوه نيمه علمي.اما عيبهايش, اولين عيب چاپ مسكو اعتماد بيش از حد مصححان به همين نسخه اساس است. من شخصاً در كار تصحيح شاهنامه روش دكتر خالقي را قبول دارم و اين روش آنچنان كه خالقي نام گذاري كرده است روش تحقيقي نام دارد. يعني ما بدون اينكه بخواهيم ضبط اقدم نسخه ها را ناديده بگيريم اما همه همه جا چشم بسته از آن پيروي نمىكنيم. هر جا دلايل و شواهد كافي براي تحريف واژهاي يا الحاقي بودن بيتي داشته باشيم آن بيت و آن ضبط را كنار مىگذتريم, حتي اگر در كهنترين نسخهها باشد منتها بايد دلايل و شواهد كافي وجود داشته باشد. بنده نمونههاي فراواني از ضبطهاي نادرست اقدم نسخهها يادداشت كردهام كه عيناً در چاپ مسكو ديده مىشود و در اينجا چندتايي را نقل مىكنم: انوشيروان درباره شورش پسرش نوش زاد مىگويد : زمين گره گشاده كند راز خويشبپيمايد آغاز و انجام خويش كنارش پر از تاجداران بودبرش پر زخون سواران بودبيت يكم در چاپ مسكو دقيقاً مطابق اقدم نسخههاست. در اين بيت «راز» با «انجام» قافيه شده كه نادرستي آن آشكار است. مصححان شوروي با اعتماد بيش از حد به اقدم نسخهها ضبظ يگانه و نادرست آن را در متن حفظ كردهاند. بنده انتقادي دارم به اين جمله كه: «روز آمد كردن شاهنامه مهمتر از تصحيح آن است.» تا زماني كه متن صحيح و منقحي از شاهنامه در دست نباشد, چگونه مىتوان به تحليلهاي مختلف دست زد. فرض كنيد محققي درباره قوافي بيتهاي شاهنامه تحقيق مىكند و به همين بيت مىرسد؛ اگر قرار باشد به چاپ مسكو اعتماد كند, به اين نتيجه نادرست رهنمون مىشود كه فردوسي گاهي بيتهاي بي قافيه نيز مىسروده است. چگونه مي توان بر اساس بيت «زن و اژدها هر دو در خاك به....» به تحليلهاي روان شناختي دست زده زد, حال آنكه اين بيت بىگمان سرودهي فردوسي نيست. به هر روي صورت درست بيت مذكور در نسخههايي است كه در دست مصححان شوروي نبوده است و همين كمبود نسخههاي مبناي تصحيح, دومين عيب بزرگ چاپ مسكو است. ضبط درست بيت مذكور در نسخههاي استانبول 731 هـ.ق و قاهره 741 هـ.ق بدين صورت ديده مىشود : زمين گر گشاده كند راز خويش بپيمايد انجام و آغاز خويش مثالي ديگر از زبان قباد گفته مىشود:همي تاج وتخت از تو دارم سپاس بُوَم جاودانه تو را حق شناسبند ه به تحقيق مىگويم كه در سراسر شاهنامه بيش از ده بار نيكي شناس با سپاس قافيه شده است. پس چگونه است كه شاعر تنها در همين جا سپاس را با حق شناس قافيه مىكند گذشته از اين, اين بيت فقط در اقدم نسخهها وجود دارد و در چهار ده نسخه مبناي تصحيح خالقي و نيز در نسخه سعدلو و تحرير حمدالله مستوفي نيست, بنابراين, اين بيت گرچه در اقدم نسخهها آمده, الحاقي است و بايد آن را به حاشيه راند. مثال ديگر: نه آسانيي ديد بي رنج كسكه روشن زمانه بر اين است و بس«روشن زمانه» يعني چه؟ آيا زمانه روشن است؟ زمانه كه معروف به تيرگي است و منشأ تيره روزي و پيري و مرگ آدمي. در اينجا تصحيفي رخ داده كه هيچ مصححي آن را در نيافته است. موضوع از اين قرار است كه به جاي «كه روشن زمانه» «رَوِِشن زمانه» صحيح است، «رَوِشنِ»پهلوي و فارسي كهن بعدها به روش تحول يافته است . كاتبي را تصور كنيد كه با واژه «رَوشن» در اين بيت رو به رو مىشود و از آنجا كه اين واژه در عهد او متروك شده است, آن را «روشن» مىخواند و هنگامي كه متوجه نادرستي وزن مىشود به آغاز مصرع «كه» اضافه مىكند كه مىشود: «كه روشن زمانه» بنابراين اصل بيت بدين صورت بوده است: نه آسانيي ديد بىرنج كس رَوِشن زمانه بر اين است و بسجالب اينجاست كه ضبط درست تنها و تنها در يكي از نسخههاي مبناي تصحيح خالقي مطلق يعني لندن 891 هـ.ق آمده كه باز هم اين نسخه نيز در دست مصححان شوروي نبوده است. گذشته از اين شيوه دانشمندان شوروي درباره مرحله آغازين تصحيح انتقادي, يعني بررسي نسخهها و گزينش بهترين آنها, چندان دقيق نبوده است. آنان كار تصحيح را بر مبناي سه نسخه كه در لنينگراد بوده, به علاوه نسخه لندن 675 هـ.ق. آغاز كردهاند به نظر مى رسد آنان سه نسخه لنينگراد را از آن رو برگزيدهاند كه دسترسي بدان آسان بوده است. حال آنكه در همان زمان نسخههاي كهنتر و مهمتري در خارج از شوروي وجود داشته است. سومين عيب بزرگ چاپ مسكو, بي توجهي مصححان به منابع جنبي در كار تصحيح است. در اينجا به برخي معايب ديگر چاپ مسكو نيز اشاره مىشود: كمي توجهي به بي نقطگي برخي واژهها راكه درباره آنها احتمال قرائتهاي مختلف وجود دارد مانند روان و زوان (=زبان) .عيب ديگر اينكه در ذكر نسخه بدلهاي دقت كافي نداشتهاند. بنده به تحقيق ديدهام در برخي صفحهها بيش از بيست مورد نسخه بدلها به خطا ثبت شدهاند و سرانجام آخرين عيب شاهنامه چاپ مسكو كه در اينجا يادآور مىشوم, اعتماد بيش از اندازه مصححان شوروي به ترجمه عربي بنداري است. آنان به خطا تصور كردهند كه بنداري همه بيتها را دقيق ترجمه كرده است و از اين رو در جلدهاي آغازين, بسياري از بيتهايي را كه در ترجمه بنداري نبوده, درون قلاب نهاده يا اينكه به عنوان بيتهاي الحاقي به پايان كتاب بردهاند. حال آنكه بنداري در بسياري مواقع متن را خلاصه كرده و يا اصلاً ترجمه نكرده است.
0 نظر :: تصحیحات و متنهای انتقادی شاهنامه
ارسال یک نظر