به یاد روزهای خوش حضور استاد دکتر بهمن سرکاراتی در
فرهنگستان زبان و ادب فارسی که از محضر باصفایش بهره ها می گرفتیم.
درشاهنامه درآغاز داستان سیاوخش دربارﮤ به نظم در آوردن متن منثور (شاهنامۀ ابومنصوری ) چنین میخوانیم:
اگر زندگانی بود دیریــاز بــرین دین خــرّمِ بمــانم دراز،
یکی میوهداری بماند ز من که بارد همی بار او بر چمن
(چ خالقی مطلق ، ج 2، ص202 ، ب10 -11 )
ضبط دین در مصراع دوّمِ بیت اوّل و معنی آن ، تا کنون بحثهای بسیاری را برانگیخته است که نخست خلاصهای از نظراتی که شاهنامهشناسان دربارﮤ این موضوع ارائه دادهاند ، به ترتیب تاریخ ارائۀ آنها در زیر میآید:
1. عبدالحسین نوشین، ضبط دین در نسخة لندن مورخ 675ق را وین خوانده و همین ضبط را در چاپ مسکو (ج 3 ، ص 6 ، ب 10-11 )به متن برده است. به نظر نوشین وین، به معنی رز کنایه است از باغ و باغ کنایه است از دنیا. او بیت را چنین معنی کرده است :«اگر در این بیشۀ خرّم یا باغ خرّم زمان درازی بمانم » (نوشین 1367 ، ص 32-34 )
2. بهمن سرکاراتی ضبط دین را به معنی «راه و رسم و روش و شیوه» برگزیده و دینِ خرم را تعبیری نظیر سنّت مرضیه انگاشته و مصراع را چنین معنی کرده است: «من بر این شیوﮤ خرم و روش فرخندهای که در پیش گرفتهام (یعنی سرودن شاهنامه) بپایم و دراز بمانم» (سرکاراتی 1378 ،ص 225-226 ).
3. محمد دبیرسیاقی نظر نوشین را پذیرفته و شواهد دیگری در تاًیید آن آورده است (دبیرسیاقی 1377 ،ص 88-95 ).
4. جلال خالقی مطلق مانند سرکاراتی ضبط دین را اصلی انگاشته و چنانکه دیدیم همان را در متن مصحَّح خود آورده است؛ ولی بیت را چنین معنی میکند : « بر این آیین و روش خرّم که دارم عمری دراز کنم. به سخن دیگر: اگر عمری باشد و دل شادی»(خالقی مطلق 1380 ، ج1،بخش2 ، ص562-563 ).
5. علی رواقی با عرضۀ شواهدی از شاهنامه و متون دیگر برای ضبط دینِ خرّم، هم ضبط مختار خالقی را میپذیرد و هم مصراع را تا حدودی مانند او معنی میکند[2] . به نظر او دینخرّم یا دینخرّمی قید بیان حالت است به معنی نشاط و شادی و سرور ، و معنی مصراع چنین است: «همین شادی و نشاط و خرّمی را که امروز دارم داشته باشم».
6. عزیزالله جوینی دینِ خرّم را در این بیت همان کیش بابک خرّمدین انگاشته و برای تبرئۀ فردوسی از این کیش، ضبط دیر را که در سه نسخه آمده به ویر تصحیح قیاسی کرده و معنی مصراع را چنین آورده است: «با این خاطره و تذکار همواره سالهای دراز شادمان خواهم بود».
از میان نظرات بالا، نظر نوشین(ش1) و طبعاً دبیرسیاقی(ش3) درست نمینماید. چه، ضبط وین برخلاف آنچه نوشین ابراز داشته نه در نسخة لندن، مورخ675 دیده میشود و نه در هیچ نسخة دیگری از شاهنامه. بنابر این تصحیح مزبور را باید از گونة تصحیح قیاسی محسوب کرد که در مورد این بیت وجهی ندارد. زیرا ضبط دین در کهنترین نسخهها و اکثریت آنها آمده و با این ضبط بیت مورد نظر بیمعنی نیست که مصحح ناچار شود به تصحیح قیاسی روی آورد(بنگرید به استدلالهای سرکاراتی در نقد نظر نوشین در همان مقالة پیشگفته شده). با این رویکرد، نظر جوینی(ش6) نیز به هیچ روی درست نیست. ایشان نخست دینِ خرّم را همان کیش بابک خرمدین دانسته و برای تبرئة شاعر از این کیش، دین را به ویر تصحیح قیاسی کردهاند؛ ولی چنانکه سرکاراتی و خالقی مطلق توضیح دادهاند در این بیت دین در معنی «راه و روش و شیوه» به کار رفته و ترکیب دین خرّم به کیش بابک خرّمدین ربطی ندارد. گذشته از اینها، واژة ویر در معنی مورد نظر جوینی – و نیز واژة وین- اصلاً در شاهنامه به کار نرفته است. بر نظر رواقی نیز دو ایراد به شرح زیر وارد است:
1. از آنجا که در نوشتـۀ او دين و خرّم تنگ همديگر حروفچيني شده ، وی این دو واژه را دينْخرّم تلفظ كرده است که در اين صورت ن يك هجا (هجاي كوتاه) محسوب شده است، حال آنكه فردوسي ن را جز در موارد معدود در تقطيع مياندازد. اين اشكال درست همان اشكالي است كه جلال خالقي مطلق در مورد يكي از پيشنهادهاي خود مطرح كرده بود، پيشنهادي كه بنا بر آن خرّم را قيد انگاريم و مصراع را چنين بخوانيم: «برين دين، خرّم بمانم دراز». چنانچه رواقي دينِ خرم تلفظ كرده باشد، اين تركيب با اين تلفظ –چنانكه در شواهد شعري پيداست- به معني شادي و شادماني به كار نرفته است . بیشک، اينكه شاعر برخلاف شواهد ديگر، بنا به ضرورت شعري، چنين تركيبي را بهکار برده باشد، بعيد مي نمايد.
2. در اين مصراع مرجع یا عهدی ذهنی اين مشخص نيست. در واقع رواقي اين تركيب را با همان ايرادي تلفظ و معني ميكند كه خود در جاي ديگري از همان مقالة پيشگفته شده براي ردّ نظر ديگران و اثبات مدّعاي خود مطرح كرده است. او در چندين بيت شاهنامه دربارة تركيب بدين خرّمي خاطرنشان ساخته كه در اين بيتها هيچ گونه عهد ذهني براي اين وجود ندارد(ص 24).رواقي به خاطر فقدان همين عهد ذهني است كه در معني بيت ناچار شده است مطلبي را داخل قلاب اضافه كند. بنگريد: «اگر زندگاني ديرباز(ظاهراً لغزش چاپي است به جاي ديرياز) و بلند باشد و برين شيوه و هنجار با شادي و نشاط و خرمي و آسودگي[ كه هم اكنون دارم]پايدار بمانم».
در منابع منظوم و منثور فارسی، شواهد مربوط به تركيب دينْخرّمي و صورتهاي مشابه آن خرّمديني و خرّمدين را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: در یک دسته از آنها، این ترکیبات به عنوان لقب بابك يا عنوان عقيدهاي كه او و پيروانش بدان معروف شدند، به کار رفته است. دستة ديگر شواهدي هستند كه در آنها تركيب «بدين خرّمي»، مرکّب است از حرف اضافة بد(پهلوي pad) بعلاوة صفت اشارة اين بعلاوة خرّمی. در همین شواهد است که رواقی در ترکیب «بدین خرمی»، دینخرّمی را یک واحد واژگانی انگاشته به معنی شادی و شادمانی. در اينجا شواهد مربوط به اين تركيب را از همان مقالة پيش گفتة رواقي و نيز از برخي منابع ديگر مي آوريم و سپس بحث خود را پي مي گيريم:
1. گرانمايگان را همي خواندند به دينخرّمي گوهر افشاندند
[ ج2 ص472 ]
2. چنين گفت با رستم شيرمرد ازيدر به دينخرّمي بازگرد
[ ج2 ص160 ]
3. جهان آفريدي بدين خرّمي كه از آسمان نيست پيدا زمي
[ ج8 ص69]
4. تو اكنون بدين خرّمي بازگرد كه جاي سخن نيست روز نبرد
[ج9 ص328 ]
5. ترجمۀ آيه 36 از سورۀ محمد: زندگاني اين جهان بازي و خرّمديني (لَعِبٌ و لهوٌ) است. [ترجمة تفسير طبري، ص1697 ]
6. التّخَرّم: از بيخ بركندن ... و دينخرّمي گرفتن
[ مصادراللغه ص393 ]
7. همه غمناكطبع و خرّمدين همه بسيارخوار واندك بين
[مثنويهاي حكيم سنايي ]
8. چون ايشان برفتند دبور ديوگیر گفت اي شاه ما بدين خرمي امروز مهماني درباقي كنيم كه شاه را خود همه روز مهمان نيست.
[ سمك عيّار ج2 ص22-23 ]
9. بدين خرّمي وخوشي روزگار بدين خوبي و فرّخي شهريار[3]
[ ديوان فرّخي ص152 ]
از ميان شواهد بالا، در شاهد يكمِ آقاي رواقي ارجاع به شاهنامه قطعاً اشتباه است؛ زيرا جلد دوم چاپ مسكو 261 صفحه بيشتر ندارد. بيت نظير آن را فقط در جلد هشتم چاپ مسكو (ص12 ب26 ) توانستم بيابم، ولي ضبط مصراع دوم آن با بيت بالا متفاوت و چنين است: «بر آن تاج نو گوهر افشاندند». ضبط بدين خرّمي نه در پانويسهاي چاپ مسكو آمده است و نه در چاپ خالقي (ج8 ص3 ب2 ). در شاهد دوّم، آقاي رواقي بدينخرمي را از پانويسهاي چاپ مسكو برداشتهاند كه بازهم قطعاً اشتباه و اصلاً مخالف روال داستان است: تورانيان حمله كردهاند و گرازه بهشتاب خود را به رستم كه مشغول بزم و شكار است، ميرساند و به او ميگويد: «كه برخيز و از خرّمي بازگرد». يعني بزم را رها كن و به جنگ با تورانيان بپرداز . ضبط مذكور در كهنترين نسخهها يعني نسخة فلورانس مورخ614 و نسخة لندن مورخ675 آمده و در چاپ مسكو و خالقي (ج2 ص107 ب58 ) بهدرستي به متن برده شده است. در شاهد سوّم و نيز نهم شايد نشاط و سرور براي جهان يا روزگار چندان مناسب نباشد. گذشته از اين در شاهد 3 کة بیانی در مصراع دوم، اين احتمال را که بدین مرکب از حرف اضافۀ بد با این باشد ، بالا میبرد. در شاهد 4 ، رستم فرخزاد به فرستادۀ سعد وقّاص میگوید: کژّپرگارِ این گوژپشت(تقدیر) با ما درشت خواهد بود، پس تو بدین خرّمی بازگرد. در اینجا بختبرگشتگی سپاه ایران همان عهد ذهنی بدین خرّمی است. در شاهد ششم نیز به جای دینْخرّمی، میتوان دینِ خرّمی خواند و عبارت را «راه و روشِ خرّمی و شادمانی در پیش گرفتن» معنی کرد؛ البته در این شاهد، احتمالاً دینِ خرّمی به همان دین بابک خرّمدین که خوشباشی از اصول آن بوده است، اشاره دارد. به هر روی، در هیچیک از شواهد بالا خوانش دینْخرّمی قطعی نیست. به بیان دیگر در هیچیک نمیتوان قطعاً نظر داد که بدین در بدین خرّمی مرکّب از حرف اضافة بد بعلاوة صفت اشارة این نباشد. چنانچه شاهدی بهویژه شعری میداشتیم که در آن دینْخرّم یا دینْخرّمی بدونِ حرف اضافة به یا بد و به عنوان یک واحد واژگانی به کار رفته بود، در برخی از شواهد بالا میتوانستیم این احتمال را مطرح کنیم که این ترکیب یک واحد واژگانی است. در مورد ترکیب بدین خرّمی نکتة مهم این است که در شواهد مربوط به این ترکیب، یافتن مرجع یا عهد ذهنی برای صفت اشارة این در همه جا ضرورت ندارد. به بیان دیگر، نمیتوان در همه جا با این استدلال که چون برای این عهد ذهنی وجود ندارد، پس دینخرّمی یک واحد واژگانی است به معنی شادمانی. زیرا همانگونه که ملک الشعرای بهار (سبکشناسی، ا/370-371) با عرضة شواهدی از متون کهن منظوم و منثور فارسی نشان داده است، این به منزلة حرف تعریف به کار میرفته است. مثلاً در شاهد زیر از تاریخ بلعمی(ص78) برای این، نه مرجعی وجود دارد و نه حتّی عهد ذهنی:
«دیوان را فرمود تا گرمابه نهادند و غواصی کردند ... و این گچ و سفیداب و رنگها آوردند و این اسپرغمها ...»
در خود شاهنامه سه شاهد داریم که در آنها «بدان خرّمی»، بدون مرجع یا بیآنکه برای آن عهد ذهنی وجود داشته باشد، به کار رفته است. نکتة مهم در مورد این شواهد که در زیر میآید این است که در هیچیک از آنها، از میان پانزده نسخة مبنای تصحیح خالقی مطلق، به جای بدان، ضبط بدین دیده نمیشود(بجز یک شاهد که تنها دو نسخة فرعی ضبط بدین دارند) :
سواران همه نعره برداشتند بدان خرّمي راه بگذاشتند(چاپ خالقی مطلق،1/173)
بدان خرّمي بر يكي خارستان همي بوموبر سازد و شارستان(همان،2/319)
زِ ديوان چو دينار برداشتند بدان خرّمي روز بگذاشتند(همان،7/106)
در شواهد بالا بسیار بعید است که ضبط اصلی، بدین خرّمی بوده و کاتبان آن را نشناخته و به بدان خرّمی تغییر داده باشند(بنگرید به رواقی، همان، 25 که چنین تصوّر کرده است). زیرا ترکیب بدین خرّمی، حتّی اگر دینخرّمی یک واحد واژگانی به معنی شادمانی بوده باشد، ضبط دشوار محسوب نمیشود و از این رو دلیلی برای تغییر بدین به بدان، آن هم از سوی همة کاتبان وجود نداشته است. در بیت زیر به جای «بدان خرّمی» ضبط «بدان فرّخی» آمده است که آن صفت اشاره است و در اینجا میتوان آن را حرف تعریف نامید:
همان مِهتران از همه كشورش بدان فرّخي صف زده بر درش(همان،1/91)
حاصل سخن آنکه در هیچیک از شواهد بالا نمیتوان با این استدلال که در بدین یا بدان خرِمی چون برای این یا آن عهد ذهنی وجود ندارد، دینخرّمی یا دینخرّم را یک واحد واژگانی به معنی شادمانی و سرور دانست. در همة این شواهد یا عهد ذهنی برای این وجود دارد یا اگر ندارد ، گونهای حرف تعریف است. بنابراین در این شواهد، بدین یا بدان خرّمی یعنی به خرّمی
ما در یکی از نسخههای مهم شاهنامه به ضبطی برخوردهایم که مشکلگشای مصراع مورد بحث در بالاست و آن نسخۀ معروف به سعدلو است که نگارنده در جای دیگر نشان داده است که این نسخه در بخشهایی، از همۀ نسخههای موجود به اقدم نسخههای کامل شاهنامه نزدیکتر است (خطيبي 1386 ). ضبط این مصراع در نسخۀ مورد بحث چنین است:
بدین خرّمیبر بمانم دراز
(ص164 ب س9 )
در اینجا، بدین خرّمی مرکب است از حرف اضافة بد بعلاوة صفت اشارة این بعلاوة خرّمی. ولی چنانکه در بالا توضیح داده شد، در اینجا صفت اشارة این را میتوان گونهای حرف تعریف انگاشت و مصراع را چنین معنی کرد: «با خرّمی زمانی دراز بپایم». شاهد دیگری در خود شاهنامه هست که ضبط خرّمی را در این مصراع نیک تأیید میکند . شاعر در جای دیگر مانند همینجا از خداوند ، زمان (طول عمر )میخواهد و دلی شادمان (= خرّمی) تا سرایش شاهنامه را به پایان برساند . بنگرید:
زمان خواهم از کردگار زمان که چندان بماند دلم شادمان
که این داستانها و چندین سَخُن گذشته برو سال و گشته کَهُن
بپیوندم و باغ بیخو کنم سخنهای شاهنشهان نو کنم
( چاپ خالقی مطلق، ج 7، ص 446 ،ب 4330 -4332 )
مضمون بیت نخست دقیقا مانند بیت مورد بحث در این جستار است. دوباره این دو بیت را باهم بخوانید:
اگر زندگانی بود دیریــاز بدین خرّمیبر بمــانم دراز
زمان خواهم از کردگار زمان که چندان بماند دلم شادمان
در پایان شایسته است این نکته را یادآور شوم که نگارنده در این جستار قصد نداشته است که خوانش «برین دینِ خرّم» را که در کهنترین نسخهها و اکثریت آنها جای استواری دارد، کنار بگذارد، بلکه بر آن بوده تا با نقد و بررسی نظرات مختلف در اینباره، ضبط جالب توجّه دیگری را در کنار آن مطرح کند.
منابع
بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، 1321(تاریخ مقدمه).
ترجمة تفسير طبري ، به كوشش حبيب يغمايي، تهران، چاپخانة دولتي ايران، 1339.
خطيبي، ابوالفضل، «شاهنامهاي كهن: همخواني بخشي از نسخة سعدلو با كهنترين نسخة كامل شاهنامه»، برگزيدة مقالههاي نشر دانش(11): دربارة شاهنامه ، تهران مركز نشر دانشگاهي ، 1386.
جويني ، عزيزالله 1384: تصحیح و شرح شاهنامه، دستنویس موزۀ فلورانس،تهران ، انتشارات دانشگاه تهران.
خالقي مطلق ، جلال 1380: يادداشتهاي شاهنامه ،نيويورك ،بنياد ميراث ايران ،1380/2001 .
دبيرسياقي ، محمد 1379:« وین،دَیر، دین » ، نامۀ فرهنگستان ،س.4 ،ش.3 ، پاییز.
ديوان فرّخي، به كوشش محمد دبيرسياقي، تهران، زوّار، 1349.
رواقي، علي 1383: «بازهم شاهنامه را چگونه بايد خواند؟» نامۀ انجمن، س.4 ،ش1،بهار،شمارۀ مسلسل:13 .
سركاراتي، بهمن 1378: «وين،دير، دين»، سایههاي شكارشده، تهران، قطره.
سمک عیّار، فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1343.
شاهنامه ، ابولقاسم فردوسی ،به کوشش ی. ا. برتلس و دیگران ، مسکو ، 1960-1971 .
شاهنامه ، ابولقاسم فردوسی ، به کوشش جلال خالقی مطلق ، 8جلد (جلد 6 با همکاری محمود امیدسالار و جلد7 با همکاری ابوالفضل خطیبی ) ،نیویورک 1366-1386/1981-2007.
شاهنامه ، ابولقاسم فردوسی ،همراه با خمسۀ نظامی ،چاپ عکسی از روی نسخۀ معروف به سعدلو محفوظ در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، تهران مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ،1379.
فرهنگ مصادر اللغه، به کوشش عزیز الله جوینی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1377.
مثنویهای حکیم سنایی، به کوشش محمدتقی مدرّس رضوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1343.
نوشین ،عبدالحسین ،واژهنامگ ،تهران بنیاد فرهنگ ، بیتا.
· از استادم جناب آقای دکتر علیاشرف صادقی سپاسگزارم که این نوشته را - همچون بسیاری از نوشتههای دیگر نگارنده- پیش از چاپ خواندند و نکات سودمندی را یادآور شدند.
[2] ولی شگفت آنکه نه به متن مصحح خالقی ارجاع میدهد و نه به یادداشتهای او.
[3] شواهد 1تا 6در همان مقاله پيش گفته علي رواقي آمده و شواهد7 تا 9 از پيكره واحدهاي واژگاني متون فارسي گروه فرهنگ نويسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي استخراج دشده اند.
چاپ شده در:آفتابی در میان سایهای(جشننامة استاد دکتر بهمن سرکاراتی)، به کوشش سجّاد آیدنلو و علیرضا مظفّری، تهران، نشر قطره، 1387.
0 نظر :: بدین خرمی بر بمانم دراز
ارسال یک نظر