کوشمغان در شاهنامه؟

پس از مرگ زوطهماسب، افراسیاب از فرصت استفاده می‌کند و به ایران لشکر می‌کشد. سپس رستم با سپاهی گران به رویارویی او می‌شتابد و افراسیاب به سختی شکست می‌خورد و به دامغان می‌گریزد. در همینجا دو بیت زیر آمده است[1]:
برفتند تركان ز پيش مغان/ كشيدند لشكر سوي دامغان
وزآن‌جا به جيحون نهادند روي/ خليده‌دل
و با غم و گفت‌وگوي
ادامه مطلب ...

تا ثریا می رود دیوار کج

در همین رشتۀ خودمان ادبیات، گاهی پژوهنده‌ای مشکلی را طرح می کند، ولی خود راه حل درستی برای آن به دست نمی‌دهد. سپس‌تر، پژوهندگان با نقد همان راه حل نادرست، به راه حلی درست می‌رسند. بنابر این، پژوهندۀ اول به رغم آنکه فرض او نقد شده، کاری کرده است کارستان. مهم این است که مشکل درست طرح شده باشد، اما برخی از همان آغاز خشت را کج می‌گذارند و همین خشت کج تا ثریا هم کج می‌رود. نمونه‌ای از آن را در زمینۀ شاهنامه‌پژوهی در نوشته ای از استاد علی رواقی دیدم و این نمونه را برای این می آورم که هشداری باشد به خودم و دوستان نازنینم که در پژوهش مراقب باشیم خشت اول را درست بگذاریم.
ادامه مطلب ...