رسالۀ منطقی پولُس پارسی و نوآوری در ساخت کتاب

به تازگی کتابی به دستم رسیدر با عنوان رسالۀ منطقی پولُس پارسی، ازمحمد کریمی زنجانی اصل(متن فلسفی از روزگار انوشیروان ساسانی، متن سریانی و ترجمۀ لاتینی بر اساس چاپ جی.پی. لند، نشر مجمع ذخائر اسلامی، قم، 1389) که در نگاه اول چنان اصیل می نمود که همۀ کارهای خود را بر زمین نهادم و با ولع هرچه تمامتر خواندن آن را آغاز کردم. مگر می توان کتاب جدیدی که دربارۀ اندیشه های فلسفی و دینی عهد خسروانوشیروان منتشر شود، با بی اعتنایی از کنار آن گذشت. اما افسوس که سواد بنده آن قدر کم بود، که نتوانستم به خوبی از این شاهکار قرن بهره ببرم. زیرا دو سوم این کتابِ 112 صفحه ای به زبان سریانی و لاتین است و بدا به حال من و لابد بیشتر اکثر قریب به اتفاق هم¬وطنانم که این زبانها را نمی دانیم و این چنین علم و دانش در کشور فلک زدۀ ما معطل مانده است. اما در این تاریکی جهلی که بر مراکز علمی و فرهنگی ما سایه افکنده است، ستاره ای پرتوافشانی کرده است و این نوید مبارکی است که هنوز می توان امید داشت که سرزمین علم و دانش بی حجّت نماند.

ادامه مطلب ...

فریدون فرّخ و یادی از زنده یاد دکتر احمد تفضّلی

24 دی ماه سالگردعروج ناگهانی زنده یاد دکتر احمد تفضّلی بود. 14 سال از روزی که به ناگهان از میان ما پر کشید و تنهایمان گذاشت می گذرد. بارها که از پلّه های فرهنگستان زبان بالا و پایین می روم، وجود نازنینش را حس می کنم که با آن جثّۀ کوچک و کت و شلوار شیک و کراوات خوش­رنگ با شتاب از کنارم می گذرد. همیشه عجله داشت. گویی بسیار کارهای ناکرده داشت که باید انجام می داد. در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی  که بودم  در بخش ما اطاق کوچکی بود که کتابهای ایرانشناسی کانگا در آن نگهداری می شد. این کتابها را خودِ دکتر تفضّلی برای مرکز از هند خریده بود. هفته ای یکی دو بعد از ظهر به بخش ما می آمد و کتابهای سراسر موریانه خوردۀ کانگا را با وسواس تمام مرتّب می کرد. یک بار از او پرسشی داشتم دربارۀ متن پهلوی «آمدن بهرام شاه ورجاوند». کتاب «متون پهلوی» جاماسب آسانا را گشود و سراسر این متن را چنان روان و دقیق خواند که گویی متنی فارسی را می خواند. کسانی که با زبان پهلوی با آن خط به راستی دشوار و معمّاگون آن آشنا باشند، می دانند که استاد در پهلوی دانی یگانه روزگار بود و نظیر نداشت. زمانی که علّامه دکتر عبّاس زریاب خوئی درگذشت، دکتر تفضّلی را در اطاق معاون اداری دایرة المعارف دیدم که اشک می ریخت و می گفت پرسشهایی را یادداشت کرده بودم که از ایشان بپرسم، می دانم که بعد از او دیگر هیچکس جواب پرسشهایم را نخواهد داد و سالهاست که دانشجویان و پژوهشگران ایرانشناسی نیک می دانند که پس از مرگ  خودِ دکتر تفضّلی چه پرسشهایی بی پاسخ روی دستشان مانده است. به یاد آن دانشی مرد فرهیخته مقالۀ «فریدون»(مندرج در دانشنامۀ ایرانیکا) نوشتۀ استاد درگذشته را ترجمه کرده ام که در زیر می خوانید. پس از آن مطلبی به قلم نگارنده می آید با عنوان «فریدون در شاهنامه و ادب فارسی». هردو نوشته در جلد چهارم دانشنامۀ زبان و ادب فارسی(به کوشش اسماعیل سعادت) به چاپ خواهد رسید. روحش شاد و روانش به مینو آرام باد.
ادامه مطلب ...

تفسیری دیگر از بیتهای بحث ­انگیز شاهنامه دربارۀ وارونه­ خویی ضحّاک

پیش از خواندن این جستار شایسته است نکته ای را توضیح دهم. تا کنون  شش شاهنامه شناس و پژوهشگر در بارۀ چهار بیت زیر نظرات مختلفی ابراز داشته اند که همۀ آنها را در اینجا آورده ام. شاید جستارهای دیگری در این باره باشد که ندیده باشم. اگر چنین باشد، دوستان از سرِ لطف به بنده یادآور شوند. چنانچه پیشنهاد و تفسیر نگارنده و شواهد و استدلالهای او از نظر دوستان گرامی پذیرفتنی باشد و بتوان آن را دستآوردی در شاهنامه پژوهی دانست، محصول کوشش جمعی پژوهندگان است. توضیح بیشتر آنکه همۀ این  نظرات، ولو آنکه نقد و حتی رد شده، در پژوهش حاضر و دستآورد آن تأثیر به سزایی داشته اند. بنابراین شاهنامه کتابی است که باید با کوشش جمعی گره مشکلات آن را گشود.
**************
تفسیری دیگر از بیتهای بحث ­انگیز شاهنامه دربارۀ وارونه­ خویی ضحّاک

   در شاهنامه، در پادشاهی ضحاک 4 بیت هست که تا کنون بحثهای بسیاری را برانگیخته است. این بیتها که نسبت به بیتهای پیش و پسِ خود استقلال دارند، در زیر می آید:
پس آیینِ ضحاکِ وارونه­خوی/ چنان بُد که چون می­بدیش آرزوی
ز مردانِ جنگی یکی خواستی/ بکُشتی که با دیو برخاستی
کجا نامور دختری خوبروی/ به پرده­ندرون پاک بی گفت و گوی
پرستنده کردیش در پیش خویش/ نه رسم کیی بد نه آیینِ کیش(فردوسی، ج1، ص57، ب38-41)
نخستین بار علی رواقی در نقدی بر شاهنامۀ ویرایش جلال خالقی مطلق، در بارۀ این بیتها چنین نوشت:
این چند بیت با اندک اختلافی در چاپهای گوناگون شاهنامه آمده است. چنین می نمایدکه ویرایشگران کمتر به معنای درست و دقیق این بیتها توجه داشته اندکه اگر گوشه چشمی از روی تأمل می انداختند شاید درمی یافتند که آمدن صفت وارونه­خوی یا واژونه­خوی بی دلیل نیست و باید جز کشتی سخن دیگری در کار باشد و به گمان من فردوسی در این چند بیت خواسته است دژمنشی و وارونه­خویی ضحاک را بیان کند و می گوید: هرگاه آرزو و خواهش درون بر ضحاک چیره می شد و دیو آرزو با او یار می شد از مردان جنگی یکی را برای گُشنی و آمیزش می خواند و هرکجا دختری خوبروی .... چنانکه پیداست واژۀ کشتی که در متن شاهنامه آمده است نمی تواند صفت وارونه­خویی ضحاک را بیان کند و از این روی واژۀ گُشنی را به جای کُشتی پیشنهاد می کنم و گمان می کنم اگر بیت را به صورت پیشنهادی بخوانیم معنای مناسبی می تواند داشته باشد(رواقی 1366، ص 34).

ادامه مطلب ...

کتابهای تازه

در این بخش کتابهایی که در آنها جستارهایی به قلم نگارنده هست و نیز کتابهای که به تازگی به چاپ رسیده و دوستان گرانمایه ام به اینجانب پیشکش کرده اند، معرفی شده اند. دوست می داشتم دربارۀ هریک از این کتابهای ارزشمند مطالبی بنگارم، اما افسوس که وقت تنگ است و از این بابت از یکایک عزیزان پوزش می خواهم. عجالتاً در اینجا مشخصات کامل و تصویر کتابها را منتشر می کنم و امیدوارم در فرصت مناسب دربارۀ برخی از آنها معرفی یا نقد بنویسم:
1. چون من در این دیار، جشن نامۀ استاد دکتر رضا انزابی نژاد، به کوشش محمدرضا راشد محصل، محمدجعفر یاحقی و سلمان ساکت، سخن، 1389.در این مجموعه جستاری از نگارنده هست با عنوان:« اندیوشهر، سورستان، گندشاپور، سوراب: تصحیح چند نام جغرافیایی در شاهنامه».
2. زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد دکتر محمدامین ریاحی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1389. آخرین جستار این مجموعه نوشته ها و مقاله ها به قلم نگارنده است با عنوان «مردی از تبار عشق و حماسه(نگاهی به زندگی و آثار زنده یاد محمدامین ریاحی» که متن آن را در همین وبگاه می توانید بخوانید.
3. دینکرد هفتم، به کوشش محمدتقی راشد محصل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1389. دکتر راشد محصل و بانوی دانشمند ایشان دکتر مهشید میرفخرایی استادان نگارنده بودند و زبانهای باستانی ایران را نزد ایشان آموختم. تندرستی و بهروزی و طول عمر برای استادانم آرزومندم.
4. سوترۀ علّت و معلول کردار، (متنی بودایی به زبان سغدی)، به انضمام دستور زبان سغدی، ترجمه و تألیف: حسن رضائی باغ بیدی، اساطیر، تهران، 1388.
5. ارداویراف نامه (روایت فارسی زردشتی)، تصحیح داریوش کارگر، دانشگاه اوپسالا، سوئد، 2009. مصحح متن روایت را به انگلیسی نیز ترجمه کرده و یادداشتهای مفصلی به همین زبان بر آن نوشته است.
6. برزونامه(بخش کهن)، سرودۀ شمس الدین محمد کوسج از سدۀ هشتم، مقدمه، تحقیق و تصحیح اکبر نحوی، میراث مکتوب، تهران، 1387.
7. آیین دبیری، محمد بن عبدالخالق میهنی، تصحیح و توضیح: اکبر نحوی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1389.
8. دیوان نجیب الدین جرباذقانی(گلپایگانی)، به کوشش محمود مدبّری، انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، 1389.
9. اسپیت نامه: بیست و دو گفتار در زمینۀ جشنها و پژوهش های ایرانی، رضا مرادی غیاث آبادی، نشر مهراج، تهران، 1388.
10.تراجم الاعاجم: فرهنگ کهن واژه های قرآن با ترجمۀ فارسی در سدۀ 6 هجری، به کوشش مسعود قاسمی و محمود مدبّری، چاپ دوم، انتشارات اطلاعات، تهران، 1389.
ادامه مطلب ...