سخنی در باب مبالغۀ حماسی

مبالغه در ذات شعر حماسی است و در شاهنامه این مبالغه ها با جادوی کلام فردوسی، کمتر رنگ غیر واقعی خود را به رخ خواننده می کشد. برای نمونه هنگامی شاعر می گوید:
شود کوه آهن چو دریای آب / اگر بشنود نام افراسیاب
ادامه مطلب ...

یکی دخمه کردش ز سمّ ستور


سال گذشته جستاری نوشتم برای جشن نامۀ استاد ارجمند ما دکتر حسن انوری با عنوان «عسلی، غیار و یهودانه» که لابد در نمایشگاه عرضه می شود. به دنبال عکسی و مدارکی بودم دربارۀ زردشتیانی که در اواخر دورۀ قاجار وصلۀ ناهم رنگ بر روی لباس خود می دوختند تا از مسلمانان متمایز شوند. استاد نازنین ما دکتر علی اشرف صادقی کتابی برایم آورد به فرانسه از یکی از فرانسویان که شرح سفر خود را از ایران در همین دوره نوشته بود (مشخصات کتاب را ننوشتم و فراموش کردم شاید از لویی دوبو. اگر درست نوشته باشم). در بارۀ موضوع جستارم مطلبی نیافتم ولی طرح این مناره از شاخ حیوانات در اصفهان نظر هردوی ما را جلب کرد. آیا اصفهانی های عزیز اطلاعی از این مناره دارند؟ 

ادامه مطلب ...

کیش و دین


پیشتر نوشته بودم در جستاری (نامۀ فرهنگستان)که در شاهنامه عموماً کاربرد دین با کیش فرق می کند. مانند متون پهلوی دین به دین بهی یا همان دین زردشتی گفته می شد و کیش به دینهای غیر زردشتی. مثلاً کیش آهرمنی. در مورد نوشزاد پسر انوشیروان از زن مسیحی او فردوسی می گوید:

ادامه مطلب ...

سادۀ بسیار نقش

سادۀ بسیار نقش
چیست این سقف بلند سادۀ بسیار نقش/زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این بیت حافظ با ترکیب پارادکسیکال «سادۀ بسیار نقش» سالهاست که حافظ شناسان را به خود مشغول داشته است. سعیدی سیرجانی گفته بود حافظ شاید «ایستاده» گفته بود و بعد کاتبان آن را به «بلند ساده» تبدیل کرده اند. هاشم جاوید دنبال نظر سیرجانی را گرفت و گفت ساده مخفف ایستاده است با این شاهد از شاهنامه:
به بالا برآمد به دژ بنگرید/یکی ساده دژ آهنین باره دید

ادامه مطلب ...

بنیادهایی به نام فردوسی؟

امروز کمی عصبانی ام. چرا؟ عرض می کنم. به روز بزرگداشت فردوسی در 25 اردیبهشت نزدیک می شویم. این روزها در مرحلۀ حرف، همه از فردوسی و شاهنامه سخن می گویند. بله! شاهنامه شناسنامۀ ملی ماست و شاعر آن بزرگترین شاعر جهان و چنین و چنان. سه چهار سال پیش در سرمقالۀ نامۀ فرهنگستان به مناسبت هزارۀ شاهنامه از پنج بنیادی که به نام شاهنامه و فردوسی در سالهای گذشته فعال بودند، سخن گفتم. پرسش من این است:
ادامه مطلب ...

خواب اقاقیاها

می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم
خیال گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می گذرد
خواب اقاقیاها را بمیرم
شاملو، «از این گونه مردن» از دفتر ابراهیم در آتش
هیچگاه دربارۀ سطراول شعر « می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم» فکر کرده اید. سخت غریب است، نه؟ دوست نازنینم دکتر علیایی، استاد ادبیات دانشگاه تهران بر آن است که شاملو در اینجا کهن گرایی کرده است.

ادامه مطلب ...