چنانکه خوانندگان این وبگاه آگاهی دارند، چندی پیش اینجانب نقدی بر شاهنامۀ ویرایش آقای فریدون جنیدی نوشتم که خلاصهای از آن در یک ستون در روزنامۀ اعتماد ملی به چاپ رسید.چند روز پیش (7تیر 1388) در همین روزنامه نوشتهای از آقای جنیدی خواندم با عنوان «واژههایی که دیگر معنا ندارند» که چنین آغاز شده است: « از آقای ابوالفضل خطیبی در تاریخ 2 خرداد 1388 گفتاری در نقد و رد شاهنامه ویرایش شده به وسیلۀ اینجانب در روزنامۀ اعتماد ملّی به چاپ رسیده است. بنده بهتر میبینم که به جای پاسخ به ایشان گفتار استاد حسین شهیدی مازندران(بیژن) را که یکی از برجستهترین شاهنامهشناسان کشورند و دارای چند کتاب پژوهشی نامآور در شاهنامه به شرح زیرند بیاورم ...». توجه بفرمایید که در صفحۀ اول روزنامه، عنوان بالا همراه با عکسی از آقای جنیدی آمده و در صفحۀ 10 ، همان عکس و عنوان با نوشته ای از حسین شهیدی در –یا به جای - پاسخ به نقد اینجانب. اما عجیب این است که نوشتۀ آقای شهیدی هیچ ربطی به نقد من ندارد. فقط ارتباط این دو نوشته این است که یکی در رد شاهنامۀ آقای جنیدی است و دیگری در تأیید آن. ایشان در بند اول نوشتۀ خود آوردهاند که این نوشته دربارۀ دفتری است از آقای جنیدی با عنوان «پیشگفتار بر شاهنامۀ فردوسی» و بعد چنین میخوانیم: «این پیشگفتار گنجینهای است سرشار از نکتههای گوناگون که در شاهنامۀ فردوسی از آن یاد شده است. همچنین معنای راستین و ژرفنگرانۀ بسیاری از واژهها را به دست میدهد. زیرا با گذشت زمان و نیز ناآگاهی رونویسکنندگان و نادانی افزایندگان به شاهنامه با دیدگاههای گوناگون، واژههای فارسی را که ریشه در زبان پهلوی و اوستایی و به سخن دیگر ریشه در زبانهای باستانی ایران دارند معنای درست خود را از دست داده و خلاف معنی راستین معنای تازهای به آنها دادهاند که هیچگونه همخوانی با ریشۀ واژه نداشته است».
در این نوشته شرح دو واژۀ برنا و سترگ از پیشگفتار آقای جنیدی نقل شده است. از نظر آقای جنیدی – و لابد آقای شهیدی- بر اساس متون باستانی ایران برنا برابر با کودک 5 تا 10 ساله است نه برابر با جوان که در بسیاری از بیتهای شاهنامه و نیز در نظم و نثر فارسی آمده است. پس از نظر ایشان بیتهایی از شاهنامه که در آنها برنا نه برابر کودک 5 تا 10 ساله، که به معنی جوان به کار رفته، کار «رونویسکنندگان ناآگاه و پچینکنندگان(اگر شما از این اصطلاح مندرآوردی چیزی فهمیدید، من هم فهمیدم!) و افزایندگان است که با کجفهمی و بیدانشی و ناآگاهی به سخنان فردوسی، واژههایی به کار بردهاند و یا بیتهایی به شاهنامه افزودهاند که هیچگونه پیوندی با سخنان فردوسی ندارد». به گمان من نیازی نیست که کسی حکماً زبانشناسی و معنیشناسی خوانده باشد تا بداند که واژهها با گذشت زمان به لحاظ معنی تغییر میکنند. بنا به استدلال آقای جنیدی باید چنین نتیجه گرفت که در شاهنامه هرجا واژهای در غیر از معنی پهلوی آن به کار رفته باشد، بیتی که آن واژه را دربردارد، الحاقی است! از همین رو به نظر ایشان بیت معروفِ توانا بود هرکه دانا بود/ زدانش دل پیر برنا بود، چون در آن، برنا برابر با کودک 5 تا 10 ساله به کار نرفته، الحاقی است. اصلاً از نظر مصحح ما همۀ بیتهای شاهنامه که در آنها برنا به این معنی به کار نرفته، الحاقیاند و کج. خدایا! چه میبینم؟ این چه اتّهامی است که مصحح به کاتبان شاهنامه میزند؟ من در شگفتم که همین نیمِ شاهنامه نیز چگونه از زیر دست آقای جنیدی قسّر در رفته و با حروف راست چاپ شده است. احساس میکنم اگر دربارۀ برخی بدیهیاتِ مربوط به زبان و ادب فارسی توضیح بیشتری دهم، به شعور خوانندۀ این نوشته توهین کردهام؛ فقط به این دو نکته اشاره میکنم که زبان پهلوی و زبان فارسی بهرغم همانندی، هم در حوزۀ واژهها و هم در حوزۀ دستور تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند و منبع مستقیم شاهنامه، شاهنامۀ ابومنصوری به نثر فارسی بوده است نه متون پهلوی.
چندی پیش نامهای دربارۀ ویرایش آقای جنیدی به دکتر دوستخواه نوشتم که با درج بخشی از این نامه این نوشته را به پایان میبرم:
دوست دانشمند
جناب آقای دکتر دوستخواه
درود
اینجانب از برخورد سنجیدۀ شما در برابر هوچیگریهای برخی افراد متعصّب که هیچ نقدی را برنمیتابند، سپاسگزارم. خود می دانید که کتابها به لحاظ نقد به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته کتابهایی که ارزش نقد را دارند و دستۀ دیگر کتابهایی که به سبب نادیده گرفته شدن اصول بدیهی ارزش نقد را ندارند. به نظر اینجانب شاهنامۀ ویرایش جنیدی بدان سبب که ویراستار اصول بدیهی ویرایش متن را کاملاً نادیده گرفته است، اصلاً ارزش نقد را ندارد. با این همه بنده که خود را در برابر ملت ایران و شناسنامۀ ملی ایرانیان متعهد می دانم و برای آگاهی رسانی به مردمی که شاهنامه را ستون استوار هویت ملی خود می دانند، نقد کوتاهی با عنوان «تصوّری دیگر از شاهنامه» بر این ویرایش نوشتم ... به نظر بنده جناب عالی از بزرگترین شاهنامه شناسان روزگار ما هستید و بر ویرایش دکتر خالقی و دیگران نقدهای منصفانه ای نوشتید. آیا کسی که هنوز نمی داند در روزگار فردوسی بر خلاف امروز، ضمیر «او» برای غیر ذی روح به کار می رفته و نشانۀ مفعولی «را» در بسیاری موارد به کار نمی رفته و درکی از مجاز در ادبیات ندارد، صلاحیت ویرایش شاهنامه را دارد؟ ایشان بر اساس همین ندانستنها بیش از نیمی از شاهنامه را جعلی دانسته است. آیا دربرابر کسی که اینگونه فجیع به قلع و قمع شناسنامۀ ملی ما نشسته است، آیا می توانستم به این دلیل که این ویرایش ارزش نقد را ندارد سکوت کنم؟ جالب اینجاست که ایشان بسیاری از بیتهای اصلی فردوسی را بی هیچ توضیحی جعلی دانسته اند و چون دلیلی برای جعلی بودن آنها نیافتهاند، نوشته اند: «پیوسته به گفتار است» یا «پیوسته به رج پیشین» یا «پیوسته به رج پسین». یعنی بیت مورد نظر اشکالی ندارد ولی چون به بیتهای پیشین یا پسین یا بخش مربوطه که جعلی فرض شده، وابسته است، آن هم جعلی است. ترا به خدا ببینید که ایشان چه به روز شاهنامه آورده اند. بیت زیر(ج4،ص414)را الحاقی دانسته اند:
چو درویشِ نادان کند مهتری / به دیوانگی ماند این داوری
می دانید چرا؟ بخوانید:«سخن سخت زیبا و ژرف است، اما پیوسته به گفتار است.» یعنی چون پیش و پسِ این بیتِ سخت ژرف و زیبا الحاقی اند، پس چاره ای نیست که این بیت هم الحاقی باشد! دوست عزیز منطق را ببینید! در مورد بسیاری از بیتها نوشته اند: «بدآهنگ است»، « ناهماهنگ است»، «سست است»، «نادرخور است».
ارادتمند
ابوالفضل خطیبی
بهجز آقای علیرضا حیدری، آقای شاهین پارسی نیز که گویا از مریدان آقای جنیدی است، به نقد اینجانب پاسخ داده و نسخهای از نوشتۀ خود را برای من فرستادهاند. علاقهمندان میتوانند متن این نوشته را پس از حذف بخشهایی از آن که نویسنده بنده را وابسته به محافل فراماسونری و برخی محافل دیگر دانسته و صاحب وبگاه منتشرکنندۀ آن ازنویسنده خواستار حذف آنها شده بود، در وبگاه زیر بخوانند(راستی دوستان! سازمان فراماسونری هنوز فعالیت دارد؟):
http://acls.blogfa.com/post-21.aspx
آقای پارسی مانند آقای حیدری و خودِ آقای جنیدی از هردری سخن گفتهاند، الّا پاسخ به انتقادات علمی بنده بر این ویرایش شاهنامه. اینجانب همچنان در حسرت خواندن پاسخی علمی دوره میکنم روز را و شب را و هنوز را.
در این نوشته شرح دو واژۀ برنا و سترگ از پیشگفتار آقای جنیدی نقل شده است. از نظر آقای جنیدی – و لابد آقای شهیدی- بر اساس متون باستانی ایران برنا برابر با کودک 5 تا 10 ساله است نه برابر با جوان که در بسیاری از بیتهای شاهنامه و نیز در نظم و نثر فارسی آمده است. پس از نظر ایشان بیتهایی از شاهنامه که در آنها برنا نه برابر کودک 5 تا 10 ساله، که به معنی جوان به کار رفته، کار «رونویسکنندگان ناآگاه و پچینکنندگان(اگر شما از این اصطلاح مندرآوردی چیزی فهمیدید، من هم فهمیدم!) و افزایندگان است که با کجفهمی و بیدانشی و ناآگاهی به سخنان فردوسی، واژههایی به کار بردهاند و یا بیتهایی به شاهنامه افزودهاند که هیچگونه پیوندی با سخنان فردوسی ندارد». به گمان من نیازی نیست که کسی حکماً زبانشناسی و معنیشناسی خوانده باشد تا بداند که واژهها با گذشت زمان به لحاظ معنی تغییر میکنند. بنا به استدلال آقای جنیدی باید چنین نتیجه گرفت که در شاهنامه هرجا واژهای در غیر از معنی پهلوی آن به کار رفته باشد، بیتی که آن واژه را دربردارد، الحاقی است! از همین رو به نظر ایشان بیت معروفِ توانا بود هرکه دانا بود/ زدانش دل پیر برنا بود، چون در آن، برنا برابر با کودک 5 تا 10 ساله به کار نرفته، الحاقی است. اصلاً از نظر مصحح ما همۀ بیتهای شاهنامه که در آنها برنا به این معنی به کار نرفته، الحاقیاند و کج. خدایا! چه میبینم؟ این چه اتّهامی است که مصحح به کاتبان شاهنامه میزند؟ من در شگفتم که همین نیمِ شاهنامه نیز چگونه از زیر دست آقای جنیدی قسّر در رفته و با حروف راست چاپ شده است. احساس میکنم اگر دربارۀ برخی بدیهیاتِ مربوط به زبان و ادب فارسی توضیح بیشتری دهم، به شعور خوانندۀ این نوشته توهین کردهام؛ فقط به این دو نکته اشاره میکنم که زبان پهلوی و زبان فارسی بهرغم همانندی، هم در حوزۀ واژهها و هم در حوزۀ دستور تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند و منبع مستقیم شاهنامه، شاهنامۀ ابومنصوری به نثر فارسی بوده است نه متون پهلوی.
چندی پیش نامهای دربارۀ ویرایش آقای جنیدی به دکتر دوستخواه نوشتم که با درج بخشی از این نامه این نوشته را به پایان میبرم:
دوست دانشمند
جناب آقای دکتر دوستخواه
درود
اینجانب از برخورد سنجیدۀ شما در برابر هوچیگریهای برخی افراد متعصّب که هیچ نقدی را برنمیتابند، سپاسگزارم. خود می دانید که کتابها به لحاظ نقد به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته کتابهایی که ارزش نقد را دارند و دستۀ دیگر کتابهایی که به سبب نادیده گرفته شدن اصول بدیهی ارزش نقد را ندارند. به نظر اینجانب شاهنامۀ ویرایش جنیدی بدان سبب که ویراستار اصول بدیهی ویرایش متن را کاملاً نادیده گرفته است، اصلاً ارزش نقد را ندارد. با این همه بنده که خود را در برابر ملت ایران و شناسنامۀ ملی ایرانیان متعهد می دانم و برای آگاهی رسانی به مردمی که شاهنامه را ستون استوار هویت ملی خود می دانند، نقد کوتاهی با عنوان «تصوّری دیگر از شاهنامه» بر این ویرایش نوشتم ... به نظر بنده جناب عالی از بزرگترین شاهنامه شناسان روزگار ما هستید و بر ویرایش دکتر خالقی و دیگران نقدهای منصفانه ای نوشتید. آیا کسی که هنوز نمی داند در روزگار فردوسی بر خلاف امروز، ضمیر «او» برای غیر ذی روح به کار می رفته و نشانۀ مفعولی «را» در بسیاری موارد به کار نمی رفته و درکی از مجاز در ادبیات ندارد، صلاحیت ویرایش شاهنامه را دارد؟ ایشان بر اساس همین ندانستنها بیش از نیمی از شاهنامه را جعلی دانسته است. آیا دربرابر کسی که اینگونه فجیع به قلع و قمع شناسنامۀ ملی ما نشسته است، آیا می توانستم به این دلیل که این ویرایش ارزش نقد را ندارد سکوت کنم؟ جالب اینجاست که ایشان بسیاری از بیتهای اصلی فردوسی را بی هیچ توضیحی جعلی دانسته اند و چون دلیلی برای جعلی بودن آنها نیافتهاند، نوشته اند: «پیوسته به گفتار است» یا «پیوسته به رج پیشین» یا «پیوسته به رج پسین». یعنی بیت مورد نظر اشکالی ندارد ولی چون به بیتهای پیشین یا پسین یا بخش مربوطه که جعلی فرض شده، وابسته است، آن هم جعلی است. ترا به خدا ببینید که ایشان چه به روز شاهنامه آورده اند. بیت زیر(ج4،ص414)را الحاقی دانسته اند:
چو درویشِ نادان کند مهتری / به دیوانگی ماند این داوری
می دانید چرا؟ بخوانید:«سخن سخت زیبا و ژرف است، اما پیوسته به گفتار است.» یعنی چون پیش و پسِ این بیتِ سخت ژرف و زیبا الحاقی اند، پس چاره ای نیست که این بیت هم الحاقی باشد! دوست عزیز منطق را ببینید! در مورد بسیاری از بیتها نوشته اند: «بدآهنگ است»، « ناهماهنگ است»، «سست است»، «نادرخور است».
ارادتمند
ابوالفضل خطیبی
بهجز آقای علیرضا حیدری، آقای شاهین پارسی نیز که گویا از مریدان آقای جنیدی است، به نقد اینجانب پاسخ داده و نسخهای از نوشتۀ خود را برای من فرستادهاند. علاقهمندان میتوانند متن این نوشته را پس از حذف بخشهایی از آن که نویسنده بنده را وابسته به محافل فراماسونری و برخی محافل دیگر دانسته و صاحب وبگاه منتشرکنندۀ آن ازنویسنده خواستار حذف آنها شده بود، در وبگاه زیر بخوانند(راستی دوستان! سازمان فراماسونری هنوز فعالیت دارد؟):
http://acls.blogfa.com/post-21.aspx
آقای پارسی مانند آقای حیدری و خودِ آقای جنیدی از هردری سخن گفتهاند، الّا پاسخ به انتقادات علمی بنده بر این ویرایش شاهنامه. اینجانب همچنان در حسرت خواندن پاسخی علمی دوره میکنم روز را و شب را و هنوز را.
جناب استاد خطيبي عزيز: سلام. بنده اخيرانوشته هاي پربارشمارادروبلاگتان ديدم.بسيار خوشحال شدم از اينكه بزرگواري چون شما اينگونه دانسته هاي خويش را با ما نو رهپويان قسمت ميكند .دست مريزاد.بنده دانش آموخته ي كارشناسي ادبيات فارسي هستم و اخيرا شروع به باز خواني شاهنامه ي فردوسي عزيز كردم .از آنجايي كه در شهرستان زندگي ميكنم دستيابي به منابع ومراجع وكتب بزرگان برايم سخت وگاهي ناممكن است .وداشته هاي خودم ناكافي وتوان مالي ام اندك ميباشد.آيا ممكن است پرسشهايم را باشما درميان بنهم وشما ازروي بنده نوازي پاسخ فرماييد؟ البته پرسش هاي من از روي شاهنامه ي تصحيح دكتر جويني ميباشد بارويكردي نقادانه. سپاسگزارم.mpooresmaeil@yahoo.com
مجيد پور اسماعيل
۵/۰۴/۱۳۸۸ ۱:۵۲ بعدازظهرجناب استاد خطيبي عزيز
با درود و احترام
اگر آقاي جنيدي بركار خود ايمان داشتند و مي دانستند كه كارشان علمي و اصولي است جرأت حضور در محافل علمي و پاسخ علمي به منتقدين خود را مي داشتند نه اينكه همچون كودكي كه از عاقبت كار بدي كه كرده از چشم پدر و مادر خود را پنهان نمايد خود را پنهان نمي نمودند ،پس خود إن شاء الله دانشته اند كه كارشان بيهوده و ارزش علمي نداشته و نخواهد داشت فقط در اين ميان تعدادي از افراد به اصطلاح دور قابچين كار ايشان را ارج مي نهند كه آن هم در گذر زمان و با فرآگاهي اساتيدي چون جنابعالي به اميد خدا از بين خواهد رفت و بد نامي براي ايشان باقي خواهد ماند.
ارادتمند
بهمن خياباني
بهمن خياباني
۹/۱۷/۱۳۹۰ ۲:۵۰ بعدازظهردردا... فسوسا...
Unknown
۸/۱۷/۱۳۹۱ ۴:۰۲ بعدازظهر